وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری

وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.
مقالات ذیل را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده و در مجلات داخلی و بین المللی نیز به انتشار رسانده ام:
1- بازاریابی سبز در ایران ، پتانسیل ها و چالش ها (1389)
2- رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران (1392)
3- وقف ثروت بی پایان در تاریخ و فرهنگ شبستر (1392)
4- فرایند گذار به توسعه با رویکرد حماسه اقتصادی (1392)
5- آموزش کارآفرینی نیاز امروز فضای کسب و کار (1393)
6- کارآفرینی راهی به سوی بهبود فضای کسب و کار (1393)
7- ارتباط کارآفرینی و هویت اقتصادی (1393)
8- Entrepreneurship Training is the Requirement of Business Environment of Today (2014)

۷۲ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۹ ب.ظ

دوست داری جای این میلیاردر باشی؟

ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭی ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯿﺶ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺎﺭ ﮔﻔﺖ: «ﺍﺯ ﻣﯿاﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻣﻬﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ، ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ؟»
ﻫﻤﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻧﺪ! 
ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ حرفهایش را ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ: 
«ﺑﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﻬﺎﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺼﯿﻞ، ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿم و ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺗﻮﯼ ﮐﺎﺭ. ﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﻧﺸﺪﻩ، ﻃﻌﻢ ﻭﺭﺷﮑﺴﺘﮕﯽ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﺭﻭ ﭼﺸﯿﺪﯾﻢ! ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻟﻢ ﺍﺯ ﺗﯿﻢ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺭﺳﺶ! ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺭﻓﯿﻖ، ﺑﻪ راهمون ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ. این بار ﯾﻪ ﺍﯾﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺭﺳﻮﻧﺪﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻭﺭﺷﮑﺴﺖ ﺷﺪﯾﻢ! ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ!
ﺭﻓﯿﻖ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺵ! ﻣﻦ موندم ﻭ ﺭﻓﯿﻖ ﺳﻮﻡ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻓﯿﻖ ﺳﻮﻡ، ﺷﺮﮐﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﺣﻤﻞ ﻭ ﻧﻘﻞ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ. ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺣﺠﻢ ﺿﺮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺭﺳﯿﺪ! ﺭﻓﯿﻖ ﺳﻮﻡ ﻣﺴﺘﺎﺻﻞ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﭘﯽ یه ﺷﻐﻞ کارمندی! ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺮ ﻭ ﺩﺍﺭ، ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺭﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ﻭ ﮐﺎﺭﻣﻮﻥ ﺗﺎ ﺻﺎﺩﺭﺍﺕ ﮐﺎﻻ ﻫﻢ ﺭﺷﺪ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﺩﺩﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﯾﻬﻮ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻟﻌﻨﺘﯽ، همسرم را ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ! ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺗﻌﺎﺩﻝ مالی رو ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ! ﺷﺮﮐﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮﯼ ﭼﺎﻟﻪ ﻭﺭﺷﮑﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎ ﺩﻭ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺑﺪﻫﯽ! ﺷﮑﺴﺖ ﭘﺸﺖ ﺷﮑﺴﺖ! ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ، یه ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﻭﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻼﻕ فوری ﻣﻨﺠﺮ ﺷﺪ! ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﺭ ﻣﺮﺯ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ، ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺷﺮﮐﺖ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺟﺪﯾﺪ. ﺍﻭﻟﺶ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻭﺍﺭﺩﺍﺕ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺎ، ﻣﺤﺼﻮﻟﻤﻮﻥ ﺍﻓﺖ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻭﺭﺷﮑﺴﺖ ﺷﺪﯾﻢ. ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺣﺒﺲ ﺭﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﮔﺬﺭﻭﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﻮﻥ ﻫﻤﺶ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺷﺪ! ﺷﮑﺴﺘﻬﺎ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻮﺩﻡ! ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺣﺒﺲ، ﺑﺎﺯ ﮐﺎﺭ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺭﻭ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ این بار ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﯾﻢ.
ﺷﺮﮐﺘﻤﻮﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻭﺿﻌﻤﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ.
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺭﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ، ﺍﺯ ﭼﺎﻟﻪ ﺑﺪﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪﻡ. ﺍﻻﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺷﺮﮐﺖ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺷﺪﻩ ﯾﻪ ﻫﻠﺪﯾﻨﮓ ﺑﺰﺭﮒ، ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭﭘﺮﺳﻨﻞ.
ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎیش، ﺍﺯ ﺣﻀﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺩﻡ. ﻋﺬﺍﺏ ﮐﺸﯿﺪﻡ. ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻨﻮ ﻃﯽ ﮐﻨﻪ؟
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﮑﺮﺩ! ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﺮﯾﺒﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﺎﺋﯿﻦ: «ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﻻﻥ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻡ نیستید…
آیا شما هم با گفته این مرد میلیارد موافق هستید؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۹
شهروز صبوری
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ق.ظ

چک پانصد هزار دلاری

روی نیمکتی در پارک نشسته بود و سرش را بین دستانش گرفته بود و به این فکر می‌کرد که آیا می‌تواند شرکتش را از ورشکستگی نجات دهد یا نه. بدهی شرکت خیلی زیاد شده بود و راهی برای بیرون آمدن از این وضعیت نداشت. طلبکارها دائماً پیگیر طلب خود بودند. فروشندگان مواد اولیه هم تقاضای پرداخت بر اساس قرارداهای بسته شده را داشتند.

ناگهان پیرمردی کنار او روی نیمکت نشست و گفت: «به نظر میاد خیلی ناراحتی.»

بعد از شنیدن حرف‌های مدیر، پیرمرد گفت: «من می‌تونم کمکت کنم.»

نام مدیر را پرسید و یک چک برای او نوشت و داد به دستش و گفت: «این پول رو بگیر. یک سال بعد همین موقع بیا اینجا و اون موقع می‌تونی پولی که بهت قرض دادم رو برگردونی.» بعد هم از آنجا دور شد.

مدیر شرکت در حال ورشکستگی، یک چک 500000 دلاری در دستش دید که امضاء جان دی. راکفلر داشت، یکی از ثروتمندترین مردان روی زمین.

با خود فکر کرد: «حالا می‌تونم تمام مشکلات مالی شرکت رو در عرض چند ثانیه برطرف کنم.»

اما تصمیم گرفت فعلاً چک را نقد نکند و آن را در جای امنی نگه دارد. همین که می‌دانست این چک را دارد، اشتیاق و توان تازه‌ای برای نجات شرکت پیدا کرد. توانست از طلبکاران برای پرداخت‌های عقب‌افتاده فرصت بگیرد. چند قرارداد جدید بست و چند سفارش فروش بزرگ دریافت کرد. در عرض چند ماه توانست تمام بدهی‌ها را تسویه کند و شرکت به سودآوری دوباره رسید.

دقیقاً یک سال بعد از اتفاقی که در پارک برایش پیش آمده بود، با چک نقد نشده به پارک رفت و روی همان نیمکت نشست. راکفلر آمد اما قبل از اینکه بخواهد چک را به او بازگرداند و داستان موفقیتش را برای او تعریف کند، پرستاری آمد و راکفلر را گرفت و فریاد زد: «گرفتمش!» بعد به مدیر نگاه کرد و گفت: «امیدوارم شما را اذیت نکرده باشد. این پیرمرد همیشه از آسایشگاه فرار می‌کند و به مردم می‌گوید که راکفلر است.»

مدیر تازه فهمید این پول نبود که شرایط او را تغییر داد بلکه اعتماد به نفس به وجود آمده در او بود که قدرت لازم برای نجات شرکت را به او داده بود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۴
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ب.ظ

اکبر مشدی

اکبر مشتی نخستین ایرانی بود که به تجارت بستنی روی آورد. نام واقعی او اکبر مشهدی ملایری بود.

اکبر ملایری در سال 1868 میلادی در روستایی در ملایر به دنیا آمد. برای پیدا کردن کار مجبور شد به همراه برادرش، روستای محل تولد خود را به سوی شهر ترک کند. اما برادرش به دست راهزنان کشته شد. اکبر پیش از بستنی فروشی مشاغل متعددی را آزمود. مدتی شکر و چای از تهران به شهرهای شمالی می برد و از آنجا هیزم به تهران می آورد تا بتواند روزگارش را بگذراند.

در سن 20 سالگی با «ممد ریش» آشنا شد. ممد ریش با درباریان مظفرالدین شاه آشنایی داشت و از این طریق او هم توانست با بستنی آشنا شود. زمانی که رضا شاه به قدرت رسید، اکبر ملایری و ممد ریش زمان را برای گشایش نخستین بستنی فروشی ایران مناسب دیدند و نخستین بستنی فروشی خود را در نزدیکی میدان راه آهن افتتاح کردند. دو سال بعد ممد ریش از این کار دست کشید اما اکبر کماکان مصمم به ادامه این راه بود.

محمد ملایری تنها وارث اکبر مشدی می گوید: «بستنی ایرانی که اکبر مشتی درست کرد با نوع خارجی آن کاملاً متفاوت بود. ایرانیان سرشیر، گلاب و زعفران را بیشتر می پسندیدند. اکبر مشتی از برخی گیاهان به جای افزودنی‌های غذایی استفاده کرد.» او اضافه می کند، اکبر مشتی زحمت زیادی کشید. او مجبور بود زمستانها را در کوههای اطراف تهران به دنبال تهیه یخ باشد. در آن زمان هنوز یخچال در کشور وجود نداشت و مردم از یخچال طبیعی استفاده می کردند؛ آنها گودالهای عمیق گاه تا 60 متر حفر و در آنها برای تابستان یخ انبار می کردند. درباریان، سفرا و مردم عادی مشتریان اکبر مشتی بودند. محمد می گوید: «یکبار فخرالدوله – مادر علی امینی – اکبر مشتی را با خودش به فرانسه برد تا آنجا برایشان بستنی سرو کند.»

اکبر مشتی بیش از نود سال عمر کرد و در نود و دو سالگی از مشکل کلیه درگذشت. روزنامه های عراقی و پاکستانی هم خبر درگذشت او را چاپ کردند. یک دیپلمات پاکستانی مقاله ای دربزرگداشت او نوشت. اکبر مشتی به علت مشغله کاری هیچگاه ازدواج نکرد تا فرزندی داشته باشد. هر کیلوگرم بستنی درجه یک اکبر مشدی در زمان حیاتش سه ریال بود اما او شاهد صنعتی شدن بستنی سازی نبود. [۱].”..


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۸
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۵ ب.ظ

حکایت (گاندی)

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺍﺯﺣﻖ ﻣﻠﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﻪ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺪﻭﻩ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻪ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﻣﯿﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺍﺯ ﭘﺎﺵ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﻣﯿﻔﺘﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﯾﻞ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻭﻥﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻠﺴﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻤﺎﻡﺣﻀﺎﺭ ﺑﻪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯿﻬﺎ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﮔﺎﻧﺪﯼﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﻮ؟ ﻧﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻠﺘﺘﻮﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯿﺪ؟!!!ﻣﺠﺪﺩﺍ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼﺑﺮ ﻟﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﻗﻄﺎﺭ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﮐﻔﺸﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﻨﮕﻪ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﯾﮏ ﻟﻨﮕﻪ …ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺖ …

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۴:۰۵
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ق.ظ

همه آمارهای کنکور 94 - نتایج اوایل مرداد

خبرگزاری فارس: همه آمار کنکور 94/ اعلام نتیجه اولیه هفته اول مرداد

حسین توکلی سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور در گفت‌و گو با خبرنگار گروه دانشگاهخبرگزاری فارس، پیرامون جزئیات برگزاری آزمون سراسری سال 94 گفت: در این آزمون تعداد 878 هزار و 74 داوطلب ثبت نام کردند که از این تعداد 516 هزار و 493 نفر زن و 361 هزار و 581 نفر مرد و به عبارتی 58/82 درصد داوطلبان زن و 41/18 درصد داوطلبان مرد بودند.

وی افزود: تعداد 45 هزار و 670 داوطلب از گروه‌های آزمایشی 1، 2، 3 و 5 علاقه‌مندی خود را به شرکت در گروه آزمایشی هنر و تعداد 106 هزار داوطلب از گروه‌های آزمایشی 1، 2، 3 و 4 علاقمندی خود را به شرکت در گروه‌های زبان خارجی اعلام کردند.

توکلی با بیان اینکه آزمون هر یک از گروه‌های آزمایشی به طور جداگانه برگزار شده است تصریح کرد: هر داوطلب برای حضور در جلسه آزمون می‌بایست پرینت کارت شرکت در آزمون گروه آزمایشی مربوط را می‌داشت، لذا با توجه به آمار ثبت نام کنندگان و آمار علاقمندان به شرکت در گروه آزمایشی هنر و زبان خارجی، علاوه بر گروه آزمایشی اصلی خود که جمعا 151 هزار و 670 نفر بوده است، لذا برای برگزاری آزمون تعداد 1 میلیون و 29 هزار و 744 کارت ورود به جلسه آزمون صادر شده است.

مشاور رئیس سازمان سنجش آموزش کشور خاطرنشان کرد: آزمون سراسری سال 94 در صبح و بعدازظهر روزهای پنجشنبه و جمعه 21 و 22 خرداد 94 در 365 شهرستان، 17 کشور خارجی و 463 حوزه امتحانی برگزار شده است.

توکلی گفت: دو ساعت پس از پایان برگزاری آزمون هر گروه آزمایشی سوالات دفترچه آزمون عمومی و اختصاصی داوطلبان گروه آزمایشی مربوط بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده شده است. سوالات دفترچه آزمون عمومی و اختصاصی داوطلبان هر یک از گروه‌های آزمایشی پنجگانه آزمون سراسری سال 94 خارج از کشور نیز از ساعت 12 روز شنبه 23 خرداد 94 بر روی سایت سازمان سنجش قرار گرفته است.

وی با بیان اینکه کلید تصحیح سوالات آزمون عمومی و اختصاصی تمام گروه‌های آزمایشی از ساعت 18 روز یکشنبه 24 خرداد 94 بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده شده است، گفت: پس از برگزاری آزمون تمامی پاسخنامه‌ها به صورت لاک و مهر و پلمب شده به سازمان سنجش منتقل می‌شود و کار قرائت پاسخنامه هر داوطلب توسط دو دستگاه علامت خوان جداگانه قرائت و نتیجه با یکدیگر تطبیق داده شده است.

توکلی ادامه داد: پس از اطمینان از صحت قرائت پاسخنامه‌ها به طور موردی نیز نتیجه به صورت دستی کنترل و از صحت قرائت اطمینان مجدد حاصل شده است.

سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور اظهار داشت: از تعداد 878 هزار و 74 داوطلب ثبت نام کننده در آزمون سراسری 94 تعداد 795 هزار و 677 داوطلب در جلسه آزمون حاضر و تعداد 82 هزار و 397 داوطلب در جلسه غایب بودند. به عبارت دیگر 90/62 درصد داوطلبان در جلسه حاضر و 9/38 درصد آنان غایب بودند.

وی در ادامه سخنان خود گفت: از تعداد 151 هزار و 670 داوطلب علاقمند به شرکت در گروه آزمایشی هنر و زبان‌های خارجه تعداد 124 هزار و 37 داوطلب در جلسه آزمون علاوه بر گروه آزمایشی اصلی خود حاضر شده بودند.

توکلی پیرامون اعلام نتیجه اولیه آزمون سراسری سال 94 گفت: نتیجه این آزمون به صورت کارنامه تنظیم و کارنامه تمامی داوطلبان شرکت کننده در آزمون تا هفته اول مرداد 94 بر روی سایت سازمان سنجش قرار می گیرد.

مشاور رئیس سازمان سنجش آموزش کشور افزود: پاسخنامه داوطلبان آزمون سراسری سال 94 با رتبه کشوری کمتر از 75 هزار در هر یک از گروه‌های آزمایشی علوم ریاضی، فنی، تجربی و انسانی و رتبه کشوری کمتر از 10 هزار در گروه‌های آزمایشی هنر و زبان‌های خارجی برای اطلاع داوطلبان مذکور بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده خواهد شد.

وی خاطرنشان کرد: داوطلبانی که مجاز به انتخاب رشته می‌شوند ضرورت دارد با دریافت دفترچه راهنمای انتخاب رشته‌های تحصیلی و مطالعه آن و سایر اطلاعیه‌های سازمان در دهه اول مرداد 94 انتخاب رشته کنند.

توکلی در پایان گفت: بدیهی است سازمان سنجش نیز در رابطه با روش انتخاب رشته و استفاده از نرم افزار انتخاب رشته مجازی و معرفی رشته‌های‌‌ آموزش عالی اطلاع لازم را در زمان مشخص شده در اختیار داوطلبان قرار خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۰
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۲ ق.ظ

استاد و برگه امتحانی

یک ماجرای شاید واقعی …
استادی بازگو میکردند که پس از یک سفر خارج کشور به خانه برگشتم
برگه های امتحانی دانشجوهایم را تصحیح می کردم که ….
به برگه ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت؛
با خودم گفتم ایرادی ندارد
بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد…
از تطابق برگه ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم…
تصحیح کردم و 17/5 گرفت.. احساس کردم زیاد است؛
کمتر پیش می آید کسی از من این نمره را بگیرد..
دوباره تصحیح کردم 15 گرفت…
برگه ها تمام شد؛
با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود …
تازه آنجا بود که
فهمیدم “کلید” آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کرده ام
نکته :
١. اغلب ما نسبت به دیگران سخت گیر تریم تا نسبت به خودمان.
٢. بعضى وقتها اگر خودمان را تصحیح کنیم متوجه خواهیم شد به آن خوبی که گمان می کردیم هم نیستیم !


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۲
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ

حکایت (این هم می گذرد)

روزی از کوچه پس کوچه های پایین شهر میگذشتم ، چشمم به مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت افتاد که به دیواری خیره شده بود و میگریست . نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم نوشته شده بود :
“این هم میگذرد”
علت را پرسیدم، گفت این دست خط من است. چند سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم حال صاحب چندین کارخانه ام. پرسیدم پس چرا دوباره به اینجا برگشتی؟ گفت آمدم تا باز بنویسم :
“این هم میگذرد”.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۸
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ

مایکل دل (DELL)


مایکل دل در سن ۱۲ سالگی تنها با فروش تمبر توانست هزار دلار درآمد داشته باشه.

او بعدها شروع به فروش اشتراک روزنامه «هوستن پست» کرد و اعتماد به نفس خود رو با درآوردن پول بیشتر بالاتر برد. گفته می‌شه که تا سن ۱۶ سالگی پول کافی برای خرید یک ب.ام.و را در آورده بود.

مایکل، سپس در سن ۱۹ سالگی زندگی خودش رو برنامه‌ریزی کرد. او دقیقا می دونست که چه می‌خواد بدست بیاره ــ و اون رو به دست آورد.

دونستن این‌که در زندگی «چی می خوای» و «به کجا می خوای برسی» یکی از مهم‌ترین راه‌کارهای موفقیته. ومایکل می‌دونست که می‌خواد یک کارآفرین موفق باشه و با شجاعت و به‌کارگیری توانمندی و استعدادهای خودش، این رویایش رو دنبال کرد.

مایکل شور و شوق شدید خود رو نسبت به کامپیوتر در سن ۱۵ سالگی کشف کرد. زمانی که والدین او یک کامپیوتر اپل به او هدیه دادند، مایکل به جای استفاده از اون، کامپیوتر را کاملا از هم باز کرد تا با بررسی جزء به جزء آن متوجه شود که یک کامپیوتر چطور کار می کند. بعد از اون یک کامپیوتر آی.بی.ام خرید و به شناخت اجزای اون و بررسی چگونگی مونتاژ یک کامپیوتر پرداخت. او در نهایت تسلط تکنیکی کامل در این زمینه رو بدست آورد که همین به او کمک کرد تا در سن پایین، به یک میلیاردر تبدیل بشه!

مایکل کار خود را با هزار دلار شروع کرد، او برنامه کاری خودش رو طرح‌ریزی و دنبال کرد.

او در دانشگاه کامپیوترها را براساس مشخصات درخواستی مشتری مونتاژ می کرد و مستقیما به مشتری می فروخت. او با این ایدۀ جدید، تمامی کامپیوترها رو براساس اولویت و نیاز مشتری سوار می کرد و به قیمت پایین و به‌طور مستقیم به مشتری می فروخت.

دل اولین کسی بود که روش فروش مستقیم را به صنعت IT (فناوری اطلاعات) معرفی کرد. این روش تقاضای زیادی برای خرید کامپیوترها در پی داشت.

دل می‌دونست که می‌تونه با فروش به قیمت پایین و ارائه خدمات فنی خوب، از نمایندگی‌های فروش کامپیوتر جلو بزند ــ و زد.

مانند خیلی از افراد موفق دنیا، دل نیز کار خود را از کوچک شروع کرد. بیشتر سفارش‌های او از طریق دوستان و آشنایان بود و از طریق آنها افراد دیگری نیز با او و کارش آشنا می‌شدند.

او آرام آرام کار خود رو با خریدن یک دفتر کار کوچک و استخدام چند نیروی کار گسترش داد. نبود فروشنده واسطه نیز در این میان به سود او می‌افزود.
در سال ۱۹۸۳ دل شرکت Dell Computer Corporation را تاسیس کرد و در سال ۱۹۸۵ شروع به طراحی و ساخت کامپیوترهایی با قطعات خارجی کرد. از همون ابتدا، تمرکز دل بر روی مشتریان و ارائه خدمات خوب بود و این دیدگاه رو در تمامی طول راه برای خود نگاه داشت و گام به گام رویای خود را پیش برد.

در سال ۱۹۹۲، شرکت دل به فهرست پانصد کمپانی برتر جهان راه پیدا کرد و باعث شد که مایکل دل در سن ۲۷ سالگی جوان‌ترین مدیر عامل یک شرکت برتر جهان معرفی بشه.
یک نوآوری دیگر دل این بود که شرکت او، نخستین شرکتی بود که کامپیوتر را به‌صورت اینترنتی می‌فروخت.

در حال حاضر نه‌تنها کسب‌وکار او همچنان در حال رشده، بلکه تونسته به رده‌های اول شرکت‌های برتر جهان راه پیدا کنه.

واقعا شگفت‌انگیزه: مایکل دل با فقط هزار دلار ایده‌ش رو استارت زد و در حال حاضر شرکت ش بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش داره!

اگر دِل توسنت… شما هم میتونید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۴
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

قدیمی ترین شرکت جهان

فکر می کنید قدیمی ترین شرکت ثبت شده در جهان کجاست و چند سال قدمت دارد؟
کونگو گومی، (به انگلیسی: Kongō Gumi) شرکت ساخت‌وساز ژاپنی است، که به‌عنوان قدیمی‌ترین شرکت ثبت شده جهان، شناخته می‌شود!
این شرکت از سال ۵۷۸ میلادی که فعالیتش را آغاز کرد، تاکنون، در طول بالغ بر ۱۴۰۰ سال، توسط خانواده کونگو مدیریت می‌شد و همواره بطور مداوم فعالیت داشته است. تا اینکه بخش اعظم سهام آن، در اختیار یکی از شرکت‌های رقیب قرار گرفت و از آن پس، بعنوان زیرمجموعه شرکت بزرگتر، قرار گرفت.
دفتر مرکزی شرکت کونگو گومی، در شهر اوساکا قرار داشت. ریشه‌های تاسیس این شرکت، به سال ۵۷۸ میلادی بازمی‌گردد، که معماری کره‌ای به‌نام شیتنو-جی، به درخواست شاهزاده شوتوکو، بمنظور ساخت معبد بودایی، از باکجه به ژاپن نقل مکان کرد. سپس شیتنو-جی تصمیم گرفت، در ژاپن بماند و شرکتی برای خود ثبت نماید. در طول قرن‌ها، شرکت کونگو گومی، در ساخت بسیاری از ساختمان‌های مشهور ژاپن، مشارکت داشته است، مانند: قلعه اوساکا، که در قرن ۱۶ میلادی احداث گردید.
اسناد ثبت و شجره‌نامه‌ای به طول ۱۰ فوت، متعلق به مالکین کمپانی کونگو گومی می‌باشد، که در قرن ۱۷ میلادی بازنویسی شده است، و مالکیت کنونی خانواده کونگو بر این شرکت، تا ۴۰ نسل قبل را مشخص می‌نماید…! که در نوع خود، بی‌نظیر می‌باشد.
شرکت کونگو گومی در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ با مشکلات مالی فراوانی مواجه شد، تا اینکه در ماه ژانویه سال ۲۰۰۶ این شرکت موقتأ منحل گردید. سپس دارایی‌های آن، توسط شرکت تاکاماتسو خریداری شد.
شرکت کونگو گومی تا پیش از ورشکستگی، در حدود ۱۰۰ کارمند در اختیار داشت و در سال ۲۰۰۵، درآمد سالانه‌ای معادل ۷٫۵ ¥ میلیارد ین (۷۰ $ میلیون دلار) را کسب نمود. آخرین مدیرعامل آن، ماساکازو کونگو بود. وی از نسل چهلم خانواده کونگو است، که رهبری شرکت کونگو گومی را، در اختیار داشتند. هم‌اکنون شرکت کونگو گومی، همچنان به عنوان یک شرکت تابعه از شرکت تاکاماتسو، فعالیت می‌نماید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۳
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ق.ظ

تصویر مدیریتی (تورم مدیریت)

سلام

اینم تصویری است که در سایت راهکار مدیریت قرار داده شده و اشاره اش به وضعیت نیروهای کاری بر میگرده به طوریکه وقتی نیاز به نیروی کار جدید نباشه و استخدام جدید و استفاده از کارکنان تازه وارد نباشه به مرور افرادی که دارای تجربه و سابقه بیشتر بوده به رده های بالا ترقی کرده و پستهای مدیریتی رو میگیرن و یه روز میبینند در یک بخش چندین مدیر وجود داره و تنها یکی دو کارمند عادی زیر دست اونها هست.چنین سازمانهایی معمولا به زودی به پایان راه خود رسیده و به دلیل عدم تحرک و فعالیت تعطیل شده یا در سازمانهای دیگر ادغام می شوند.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۳
شهروز صبوری