انسانیت (حق ویزیت دکتر)
بعضی تصاویر ارزش این رو دارن که هزاران هزار بار به اشتراک گذاشته شوند مثل این تصویر از مطب دکتر رامین صیادزاده که در شهر اردبیل هست :
بعضی تصاویر ارزش این رو دارن که هزاران هزار بار به اشتراک گذاشته شوند مثل این تصویر از مطب دکتر رامین صیادزاده که در شهر اردبیل هست :
در برابر این عکس هیچی نمیشه گفت فقط میشه گفت یادش بخیر فارسی اول دبستان :
سلام
ما که گهگاه گریزی به مبحث ورزش نیز میزنیم که تعالی انسان در سلامت جسم او است و دیروز عکسی دیدم که منو به قدیم ها برد به زمانی که برای اولین بار عادل فردوسی پور برنامه ای به نام نود رو روی انتن برد برنامه ای که امروزه پر طرفدارترین برنامه تلوزیونی ایران میباشد و هر طرفدار ورزشی ان را دیده و دوست دارد و دوشنبه شبی نیست که منتظر شروع نود باشد . اکنون 16 سال از اون دوران گذشته و من از همینجا میگم که عادل همه ورزش دوستان تو رو هم دوست دارند و حامی تو هستند تا در راه رشد و پیشرفت ورزش همچنان مستحکم گام برداری.
به گزارش جهان ، عادل فردوسی پور برای نخستین
بار در 23 مرداد ماه سال 1378 برنامه نود را روی آنتن برد، برنامه ای که با
وجود تمام نقایص و انتقادات کماکان در میان برنامه های ورزشی و حتی برنامه
های مشابه در موضوعات دیگر بی رقیب به نظر می رسد.
آخرین قطرات بنزین 700 تومانی که در برخی کارت ها باقی مانده نیز رو به پایان است:
برای تغیر ذائقه وبلاگ هم که شده یه بار مطلبی ادبی و غیر از درس و دانشگاه و اقتصاد و مدیریت بذاریم .
با سلام
اینم مطلبی زیبا از زنده یاد قیصر امین پور (۱۳۳۸-۱۳۸۶)
من هم سن و سال پسر تو هستم
تو هم سن و سال پدر من هستی
پسر تو درس می خواند و کار نمی کند
من کار می کنم و درس نمی خوانم
پدر من نه کار دارد و نه خانه
تو هم کار داری هم خانه , هم کارخانه!
من در کارخانه تو کار می کنم
و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:
سود ان برای , تو دود ان برای من
من کار می کنم , تو احتکار می کنی
من بار می کنم , تو انبار می کنی
من رنج می برم , تو گنج می بری
من در کارخانه تو کار می کنم
و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:
وقتی که من کار می کنم , تو خسته می شوی
وقتی که من من خسته می شوم , تو برای استراحت به شمال می روی
وقتی که من بیمار می شوم , تو برای معالجه به خارج می روی
من در کارخانه تو کار می کنم
و در اینجا همه چیز به نوبت است :
یک روز من کار می کنم , تو کار نمی کنی
روز دیگر تو کار نمی کنی , من کار می کنم
من در کارخانه تو کار می کنم
کارخانه تو بزرگ است
اما کارخانه تو هر قدر هم بزرگ باشد
از کارخانه خدا که بزرگتر نیست
کارخانه خدا از کارخانه تو و همه کارخانه ها بزرگتر است
در کارخانه خدا همه کارها به نوبت است
در کارخانه خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود
در کارخانه خدا همه کار می کنند
در کارخانه خدا حتی خدا هم کار می کند
یکی از کاربران خبرآنلاین ، قیمت برخی کالاها را که دردفترخاطراتش ثبت کرده برای ما ارسال کرده است.
به ادعای این کاربر در سال 1366(26سال قبل)قیمت ها به شرح زیر بوده است:
کاهو یک کیلو 100ریال
گوجه فرنگی یک کیلو150ریال
خیار یک کیلو 150تا200ریال
آلو یک کیلو 150ریال تا 200ریال
گیلاس یک کیلو 350ریال
هندوانه یک کیلو 55تا65ریال
هلو یک کیلو 220 تا 250 ریال
نوشابه 250سی سی 55ریال
خامه 100گرم 150ریال
پنیر تبریز یک کیلو2000 ریال
کباب کوبیده یک سیخ 200 ریال
تخم مرغ یک شانه 400 ریال
ماست یک کیلو 80 ریال
زعفران یک مثقال 2400 ریال
مغز گردو یک کیلو 2500 ریال
پرتقال یک کیلو 150تا200ریال
نارنگی یک کیلو 170 تا 220 ریال
سبزی خوردن یک کیلو 70 تا 100 ریال
رب گوجه فرنگی یک کیلو 400ریال
بلیت سینما 150 ریال
پسته یک کیلو 3500تا4000ریال
تخمه ژاپنی یک کیلو 1200تا 1500ریال
بادام یک کیلو 1800 تا 2200ریال
به همت برادران بادامچی هفته نامه گونئی خبر به عنوان رسانه فرهنگی ، اجتماعی شهرستان شبستر منتشر و روز عید فطر اولین شماره اش توزیع شد بدینوسیله این کار بسیار نیکو و پسندیده رو تبریک عرض نموده و برای مسئولین آن آرزوی موفقیت می نماییم و امیدواریم که گامی در راه توسعه و پیشرفت شهرستان باشد.
(سهراب سپهری)
ﺩﮐﺘﺮ ﻧﻴﺴﺘﻢ …
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﻳﺖ 10ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ،ﺭﻭﻯ ﺟﺪﻭﻝ ﮐﻨﺎﺭ
ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺠﻮﻳﺰ ﻣﻴﮑﻨﻢ،
ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﻋﺎﻗﻞ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﻴﺰ ﺧﻮﺑﻴﺴﺖ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﻰ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ..
ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻭﺳﻂ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ
ﺗﺠﻮﻳﺰ ﻣﻴﮑﻨﻢ،
ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ،ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﻰ ﻣﻨﺖ ﻣﺤﺒﺖ
ﮐﺮﺩ ..
ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻠﻨﺪ
ﺑﺨﻨﺪﻯ،ﻫﺮﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻰ،
ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺗﻮﺳﺖ …
ﺩﮐﺘﺮ ﻧﻴﺴﺘﻢ،
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﻰ !
ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ،
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ،
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﻴﮑﻨﺪ !
ﻫﺮﮔﺰ، ﻣﻨﺘﻈﺮ” ﻓﺮﺩﺍﻯ ﺧﻴﺎﻟﻰ” ﻧﺒﺎﺵ.
ﺳﻬﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ” ﺷﺎﺩﻯ ﺯﻧﺪﮔﻰ” ، ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺑﮕﻴﺮ .
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ “ﻣﻘﺼﺪ”، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﺩﺭ
” ﺍﻧﺘﻬﺎﻯ ﻣﺴﻴﺮ” ﻧﻴﺴﺖ !
“ﻣﻘﺼﺪ” ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻗﺪﻣﻬﺎﻳﯿﺴﺖ، ﮐﻪ ﺑﺮﻣﻰ
ﺩﺍﺭﻳﻢ !
ﭼﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﺵ !
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺒﺎﺵ،
ﺍﺯ ﮔﻨﺪﻡ ﺯﺍﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﺸﺘﯽ ﮐﺎﻩ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺑﺎﺩﻫﺎ ……
میرمهدی، فرزند صفی شبستری، به سال 1301 هجری قمری در شبستر پا به دنیا نهاد. نخست مدتی در مدرسه ایرانیان اسلامبول تحصیل کرد، سپس چندی در همین شهر در مدرسه فرانسویان درس آموخت. پس آنگاه به ترتیب مدتی در مدارس نظام عثمانی و دراویتون فرانسه و دارالمعلمین نظامی بروکسل به آموختن فن ورزش پرداخت. ژیمناستیک و شمشیربازی را با نیکویی فراگرفت و پس از بازگشت به ایران، به سال 1333 هجری قمری، به خدمت وزارت علوم و معارف درآمد و به تعلیم ورزش در مدارس پرداخت.
گفتنی است که در آن روزگاران، در نظر مردمان عامی، ورزش کردن به سبک فرنگیان کاری زشت و ناصواب بود. ورزنده آزارها دید، اما چون به کار و هدف خود ایمان داشت و به لزوم تعمیم ورزش میان جوانان بخصوص در مدارس معتقد بود، از این آزارها پروا نکرد. دارالفنون را پایگاه خود قرار داد. غالباً جلسات سخنرانی درباره فواید ورزش تشکیل می داد و مسابقات ورزشی برپا می کرد. پس از مدتی اندک اندک مردم، خاصه جوانان، با ورزش و فواید آن آشنا شدند و ورزنده دلگرمتر و کوشاتر شد و در مواقع مناسب جشن های ورزشی تشکیل می داد و مردم را به حضور در آن ها تشویق می کرد.
ورزش ما به صورت امروزی، تشکیلات منظم و مرتبی نداشت، نه سازمان تربیت بدنی و تفریحات سالمی وجود داشت و نه فدراسیون و قهرمانی که عرض اندام کند. فقط بالای سر خرابه ای اول ناصریه (ناصرخسرو)، تابلوی بی مسمایی دیده می شد که رویش نوشته بود: دارالمعلمین ورزش.
دارالمعلمین ورزش به داوطلبین فقط دو چیز یاد می داد: شمشیربازی و حرکات سوئدی.
این دو ورزش هم، از آن جهت بود که میرمهدی خان ورزنده، چند صباحی در ترکیه بود و شمشیربازی را از "سلیم سری" استانبولی یاد گرفته بود. شاگردان اولین دوره این دارلمعلمین، مرحوم "صدری"، "مفید"، "صفوی" و یک عده از افسران دانشکده افسری بودند که پس از فارغ التحصیل شدن از تحصیل در واحدهای ارتشی به تعلیم ورزش پرداختند.
خود میرمهدی خان ورزنده که به اصطلاح رئیس ورزش بود، سروان بود و مرحوم صدری که بعدها، معاون او شد، دو ستاره داشت. تنها تشکیلات ورزش تهران یا بهتر بگوئیم (همین خرابه) دارالمعلمین بود که نفراتی تربیت می کرد و تحویل می داد.
یک حکایت تازه متولد
در روز سه شنبه 24آبان سال 1305 تیم منتخب تهران به دعوت مسوولان ورزشی آذربایجان شوروی برای انجام چند دیدار دوستانه و بعد از تصویب مخارج ایاب و ذهاب آن به مبلغ 400تومان در هیات دولت در تاریخ هفتم آبان 1305 عازم آن کشور شد. تیم ایران مربی مشخصی نداشت و بازیکنان آن با نظرخان خانان سردار (همان دروازه بان تیم ملی سوییس) و حسن مفتاح، انتخاب شدند. سرپرستی تیم با میرزامهدی خان ورزنده بود؛ همان فردی که اسم خیابان ضلع جنوبی امجدیه از نام او اقتباس گرفته شده است.
اولین تیم تاریخ فوتبال ایران
سرپرست: میرمهدی ورزنده
مربیان: حسین خان خانان سردار و حسن مفتاح
بازیکنان:
1- حسین خان خانان سردار (کاپیتان تیم)
2- احمدعلی خان سردار
3- حسینعلی خان سردار
4- حسین صدقیانی
5- علی کنی
6- محمدعلی شکوه
7- رضاقلی کلانتر
8- هراند گالوستیان
9- پل (یوسف سمرقندی)
10- امیرعلی اصلانی
11- حسن مفتاح
12- کریم زندی
13- اکبر حیدری
14- ناصر اخوی ها
15- ناصر انشا
16- عزیز اقتدار
ورزنده، گزارش مکتوب می نویسد
قبلاحکایت حضور ایران در باکوی 1305 را به رشته تحریر درآورده ایم. آنچه می خواهیم در این عرصه یادآور شویم، این است که گزارش بازی های مورد اشاره براساس عناوین مندرج در روزنامه های اطلاعات و ایران به شرح ذیل است:
گزارش روزنامه های اطلاعات، دو، آذر 1305/ روزنامه ایران، 16آذر 1305/ روزنامه ایران، 22 آذر 1305
نویسنده گزارش: میرمهدی ورزنده
http://qudsonline.ir/