وفاداری برند
اکثریت شرکت ها و افراد در جوامع مختلف به برندهایی که برای آن کار می کنند وفادار هستند و حساسیت خاصی در استفاده از محصولات خود دارند که در شکل زیر به شکل طنز به تصویر کشیده شده است:
اکثریت شرکت ها و افراد در جوامع مختلف به برندهایی که برای آن کار می کنند وفادار هستند و حساسیت خاصی در استفاده از محصولات خود دارند که در شکل زیر به شکل طنز به تصویر کشیده شده است:
اینم تصویری طنزگونه برای پیشرفت تکنولوژی و اینکه همیشه برای همه مفید نیست و اگر بعضی فناوری ها برای برخی مفید باشند برای برخی میتوانند مشکلاتی ایجاد کنند :
وقتی روبرتو گویزوتا (Roberto Goizueta) در دهه 1980 مدیرعامل کوکاکولا شد، با رقابت شدید پپسی مواجه شدکه باعث کاهش رشد سهم کوکا شده بود. مدیرانش بر رقابت با پپسی متمرکز شده بودند و قصد داشتند در هر دوره زمانی برنامه رقابتی، سهم بازار کوکا را 0/1 درصد افزایش دهند.
روبرتو تصمیم گرفت رقابت علیه پپسی را متوقف کند و به جای آن علیه شرایط افزایش 0/1 درصد رشد رقابت کند.
او از مدیرانش پرسید: «میانگین مایعاتی که هر آمریکایی در روز می نوشد چقدر است؟» جواب 14 اونس بود.
«سهم کوکا از این مقدار چقدر است؟» دو انس.
روبرتو گفت: «کوکا به سهم بیشتری از این بازار نیاز دارد.»
رقیب، پپسی نبود بلکه آب، چای، قهوه، شیر و آبمیوه ها بودند که 12 اونس باقیمانده را تشکیل می دادند.
روبرتو گفت: «مردم هر وقت احساس کردند که دوست دارند چیزی بنوشند باید به کوکا دسترسی داشته باشند.»
برای اجرای این استراتژی، شرکت کوکاکولا در گوشه و کنار هر خیابان دستگاه های فروش کوکا قرار داد. با این کار، کوکا به سهم قابل ملاحظه ای از بازار دست یافت و پپسی هرگز به چنین سهمی دست نیافته است.
منبع : سایت راهکار مدیریت
سلام
اینم تصویری است که در سایت راهکار مدیریت قرار داده شده و اشاره اش به وضعیت نیروهای کاری بر میگرده به طوریکه وقتی نیاز به نیروی کار جدید نباشه و استخدام جدید و استفاده از کارکنان تازه وارد نباشه به مرور افرادی که دارای تجربه و سابقه بیشتر بوده به رده های بالا ترقی کرده و پستهای مدیریتی رو میگیرن و یه روز میبینند در یک بخش چندین مدیر وجود داره و تنها یکی دو کارمند عادی زیر دست اونها هست.چنین سازمانهایی معمولا به زودی به پایان راه خود رسیده و به دلیل عدم تحرک و فعالیت تعطیل شده یا در سازمانهای دیگر ادغام می شوند.
در زمان جنگ دوم جهانی در روسیه
ایدهای به ذهن فرماندهان روسی برای نابود کردن تانکهای آلمانی رسیده بود
به این شکل که به بدن سگهای آموزش دیده مواد منفجره میبستند که زیر
تانکهای آلمانی بروند و در زمان قرار گرفتن سگ زیر تانک چاشنی عمل کرده و
تانک منفجر شود. در ظاهر امر ایده خیلی خوب و عالی به نظر میرسید اما در
میدان واقعی جنگ، سگها به جای تانکهای آلمانی به زیر تانکهای روسی رفتند
و آنها را منفجر کردند!
فکر
می کنید چرا؟ به این دلیل که تانک های آلمانی بنزینی شده بودند ولی
تانکهای روسی گازوئیلی بودند و سگها هم با تانک های روسی گازوئیلی آموزش
دیده بودند. نقطه قوت سگها حس شامه آنها بود به همین دلیل آنها طبق آموزشی
که دیده بودند تانکهای گازوئیلی روسی را هدف قرار میدادند.
در تبیین حکایت فوق باید گفت همیشه نقاط قوت و ضعف خود را به طور دقیق و درست تحلیل نمایید شاید مسائلی را که نقطه قوت خود میدانید برعکس نقطه ضعف شما باشند و همینطور نقاط ضعفی که در موقعیتی به بهترین و قویترین خصوصیت شما بدل گردند.
نقل از راهکار مدیریت
سلام
اینهم حکایت برخی کارکنان هست که با وجود شایستگی و لیاقت بالا در سازمان ها و پست های کوچک قرار میگیرن که به تدریج منجر به از بین رفتن انگیزه و روحیه و در نهایت منتهی به مرگ کاری کارمند میشود.توصیه هایی مبنی بر جابجایی افراد در مشاغل مختلف (نظریه های غنی سازی و توسعه شغل) اشاره به این موضوع دارند که گهگاه باید کارمند را به پست های بالاتر هدایت کرد و یا حداقل وظایف شغلی او را بیشتر کرد تا انگیزش او افزایش یابد.