وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری

وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.
مقالات ذیل را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده و در مجلات داخلی و بین المللی نیز به انتشار رسانده ام:
1- بازاریابی سبز در ایران ، پتانسیل ها و چالش ها (1389)
2- رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران (1392)
3- وقف ثروت بی پایان در تاریخ و فرهنگ شبستر (1392)
4- فرایند گذار به توسعه با رویکرد حماسه اقتصادی (1392)
5- آموزش کارآفرینی نیاز امروز فضای کسب و کار (1393)
6- کارآفرینی راهی به سوی بهبود فضای کسب و کار (1393)
7- ارتباط کارآفرینی و هویت اقتصادی (1393)
8- Entrepreneurship Training is the Requirement of Business Environment of Today (2014)

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایت» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

حکایت (دیوار چین)

ﭼﯿﻨﯽ ﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺷﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﯼ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﭼﯿﻦ ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻝ ﺳﺎﺧﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ، ﺳﻪ
ﺑﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﺍﻥ ﻧﻔﻮﺫ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﭼﯿﻨﯽ ﻫﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﻧﺪ .
ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺎﻻ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ
ﺩﺭﺑﺎﻧﻬﺎ ﺭﺷﻮﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ
ﭼﯿﻨﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺖ ﺑﻨﺎﯼ ﺳﺪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﻬﺎﯾﺶ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ
ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻕ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﻬﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺗﻤﺪﻥ ، ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻬﺪﻡ ﮐﺮﺩ :
ﯾﮑﻢ ) ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ
ﺩﻭﻡ ) ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ
ﺳﻮﻡ ) ﺍﻟﮕﻮﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﻮﻩ ﻫﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺮﺑﯽ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺑﯽ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﺪ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﻣﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﮑﺎﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﮐﻦ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﺪﻑ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﻟﮕﻮﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﺪ .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۷
شهروز صبوری
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ب.ظ

حکایت (اورست)

سر ادموند هیلاری (Sir Edmund Hillary) نخستین کسی بود که در 29 ماه می سال 1953 از کوه اورست به عنوان مرتفع ترین کوه دنیا بالا رفت.

با این حال مادامی که انسان اقدام به خواندن کتاب او تحت عنوان «مخاطره بزرگ» نکرده باشد، متوجه نمی شود که هیلاری برای تسخیر قله اورست ناگزیر از رشد کافی برای اجرای این امر خطیر برخوردار بوده است…

جریان از این قرار است که هیلاری در سال 1952 کوشید که از کوه بالا رود، ولی نتوانست.

یک هفته پس از این شکست گروهی از کوهنوردان انگلیسی از او خواستند که برای اعضای گروه آنها سخنرانی کند.

هیلاری یا هلهله و کف زدن هایی پر سرو صدای حضار در پشت میکروفن قرار گرفت. سپس مشت گره کرده خود را به طرف نقشه کوه گرفت وبا صدای بلندی گفت:

«ای اورست، تو بار اول مرا شکست دادی، ولی این بار منم که تو را شکست خواهم داد چون تو رشد کامل خودت را کرده ای اما من هنوز در حال رشد کردن هستم»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۳:۵۶
شهروز صبوری
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۴ ب.ظ

حکایت (سلطان و وزیر)

سلطان به وزیرگفت۳سوال میکنم فردااگرجواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.سوال اول:خداچه میخورد؟سوال دوم:خداچه می پوشد؟
سوال سوم:خداچه کارمیکند؟وزیر ازاینکه جواب سوالهارانمیدانست ناراحت بود.
غلامی فهمیده وزیرک داشت.وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگرجواب ندهم برکنارمیشوم.اینکه :خداچه میخورد؟چه می پوشد؟چه کارمیکند؟غلام گفت هرسه را میدانم اما دوجواب را الان میگویم وسومی رافردا
اما خداچه میخورد؟خداغم بندهایش رامیخورد
اینکه چه میپوشد؟خداعیبهای بندهای خودرامی پوشد
اماپاسخ سوم را اجازه بدهیدفردابگویم. فرداوزیر و غلام نزدسلطان رفتند.وزیربه دوسوال جواب داد.سلطان گفت درست است ولی بگوجوابهاراخودت گفتی یاازکسی پرسیدی وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابهارااوداد. گفت پس لباس وزارت رادربیاوروبه این غلام بده غلام هم لباس نوکری رادرآوردوبه وزیرداد.بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟غلامگفت:آیاهنوزنفهمیدی خداچکارمیکند!خدادریک لحظه غلام راوزیر میکندووزیرراغلام میکند(بارخدایا توئی که فرمانفرمائی،هرآنکس راکه خواهی فرمانروائی بخشی وازهرکه خواهی فرمانروائی را بازستانی.س آل عمران آیه۲۶)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۴
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ

حکایت (پست)

سال ها قبل از همه گیر شدن پست الکترونیک، شرکت های پستی امریکا رقابت بسیار شدیدی در به دست آوردن اکثریت مشتری را میان خود داشتند. در بین این شرکت ها، پست فدرال اکسپرس یا FedEx مدعی بود نامه های همه را در مدت حداکثر 24 ساعت به دست صاحبانشان می رساند.

یک عصر زمستانی در منطقه کلورادو – که آب و هوایی شبیه مناطق شمالی استان آذربایجان شرقی /غربی خودمان دارد و به هوای برفی مشهور است- راه بین شهر دِنور ومنطقه ی کوهستانی کولورادو به علت کولاک بسیار شدید بند آمد.

ارتباط شرکت با شهر دِنور قطع شده بود و مشخص نبود نامه ها را چه زمانی می توان تحویل داد.
برای یکی از کـارمـنـدان شرکت این اتقاق توجیه ناپذیر بود...
او باور داشت که فدرال اکسپرس باید در کمتر از 24 ساعت بسته ها را به صاحبانش تحویل بدهد. او بدون این که به عواقب حرفه ای کارش فکر کند، هِلی کوپتری (بالگرد!) را با هزینه شخصی کرایه کرد و راهی منطقه شد تا بسته ها به موقع تحویل مخاطبان بشوند.

این کارمند جسور شرکت، در داخل هِلیکوپتر با تلفن با اداره هواشناسی و ارتش تماس گرفت و محل دقیق نشستن هلی کوپتر را شناسایی کرد و نامه ها را به موقع تحویل داد بدون این که حتی مسئولین و سرپرستان شرکت پست فدرال اکسپرس متوجه این موضوع بشوند!

بعد از این ماجرا روزنامه ها خبر را به همه جا مخابره کردند.
شرکت تصمیم گرفت هزینه بیست و چند هزار دلاری کرایه هلیکوپتر را با کمال میل بپردازد؛اما... امروز کسی نام آن مرد وظیفه شناس را نمی داند.
ولی، این ماجرا میلیون ها دلار شهرت و اعتبار نصیب برند فدرال اکسپرس کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۳
شهروز صبوری
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۲ ب.ظ

حکایت

یک مهندس روسی، تعدادی کارگر ایرانی استخدام کرد. کارگرها موقع اذان، نمازشونو می خوندند. یه روز مهندس روسی بهشون اخطار داد که اگه موقع کار، نماز بخونید آخر ماه از حقوقتون کم میکنم! بعضیا از ترس اینکه حقوقشون کم نشه نماز رو بعد از کار میخوندن و بعضی هم همچنان اول وقت..
آخر ماه شد
مهندس به اونائیکه نماز اول وقت رو ترک نکرده بودند بیشتر از حقوق عادی (ماهیانه) داد!
بقیه بهش اعتراض کردند که چرا به اینا حقوق بیشتری دادی؟!
گفت: اهمیت دادن این افراد به نماز و چشم پوشی از کسر حقوق، نشون میده ایمانشون بیشتر از شماست؛ این تیپ آدما هیچوقت در کار خیانت نمی کنند همونطور که به نمازشون خیانت نکردند!

کسانی که به خدا خیانت نکنند به خلق 
خدا هم خیانت نمیکنند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۲
شهروز صبوری