وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری

وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.
مقالات ذیل را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده و در مجلات داخلی و بین المللی نیز به انتشار رسانده ام:
1- بازاریابی سبز در ایران ، پتانسیل ها و چالش ها (1389)
2- رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران (1392)
3- وقف ثروت بی پایان در تاریخ و فرهنگ شبستر (1392)
4- فرایند گذار به توسعه با رویکرد حماسه اقتصادی (1392)
5- آموزش کارآفرینی نیاز امروز فضای کسب و کار (1393)
6- کارآفرینی راهی به سوی بهبود فضای کسب و کار (1393)
7- ارتباط کارآفرینی و هویت اقتصادی (1393)
8- Entrepreneurship Training is the Requirement of Business Environment of Today (2014)
يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ق.ظ

حکایت (نصفی از ماه را زندگی کنید)

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم…


ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانه‌ی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق می‌گرفت و جیبش پر می‌شد، شروع می‌کرد به حرف زدن …

روز اول ماه و هنگامی‌که که از بانک به اداره برمی‌گشت، به‌راحتی می‌شد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.

ویلان از روزی که حقوق می‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته می‌کشید، نیمی از ماه سیگار برگ می‌کشید، نیمـی از مـاه مست بود و سرخوش…

من یازده سال با ویلان هم‌کار بودم. بعدها شنیدم، او سی سال آزگار به همین نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل می‌شدم، ویلان روی سکوی جلوی دبیرخانه نشسته بود و سیگار برگ می‌کشید. به سراغش رفتم تا از او خداحافظی کنم.

کنارش نشستم و بعد از کلی حرف مفت زدن، عاقبت پرسیدم که چرا سعی نمی کند زندگی‌اش را سر و سامان بدهد تا از این وضع نجات پیدا کند؟

هیچ وقت یادم نمی‌رود. همین که سوال را پرسیدم، به سمت من برگشت و با چهره‌ای متعجب، آن هم تعجبی طبیعی و اصیل پرسید: کدام وضع؟

بهت زده شدم. همین‌طور که به او زل زده بودم، بدون این‌که حرکتی کنم، ادامه دادم:
همین زندگی نصف اشرافی، نصف گدایی!!!

ویلان با شنیدن این جمله، همان‌طور که زل زده بود به من، ادامه داد:

تا حالا سیگار برگ اصل کشیدی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟
گفتم نه
گفت: تا حالا همه پولتو برای عشقت هدیه خریدی تا سورپرایزش کنی؟
گفتم: نه !
گفت: اصلا عاشق بودی؟
گفتم: نه
گفت: تا حالا یه هفته مسکو موندی خوش بگذرونی؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگی کردی؟
با درماندگی گفتم: آره، …… نه، ….. نمی دونم !!!

ویلان همین‌طور نگاهم می‌کرد. نگاهی تحقیرآمیز و سنگین ….

حالا که خوب نگاهش می‌کردم، مردی جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ویلان جلویم ایستاده بود و تاکسی رسیده بود. ویلان سیگار برگی تعارفم کرد و بعد جمله‌ای را گفت. جمله‌ای را گفت که مسیر زندگی‌ام را به کلی عوض کرد.

ویلان پرسید: می‌دونی تا کی زنده‌ای؟
جواب دادم: نه !

ویلان گفت: پس سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی

هر 60 ثانیه ای رو که با عصبانیت، ناراحتی و یا دیوانگی بگذرانی،

از دست دادن یک دقیقه از خوشبختی است

که دیگر به تو باز نمیگردد

زندگی کوتاه است،

قواعد را بشکن، سریع فراموش کن، به آرامی ببوس، واقعاً عاشق باش،

بدون محدودیت بخند، و هیچ چیزی که باعث خنده ات میگردد را رد نکن


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۳
شهروز صبوری
يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ق.ظ

تصویر مدیریتی (صندوق انتقادات و پیشنهادات)

سلام

اینم تصویری جالب در مورد کاربرد برخی صندوقهای انتقادات و پیشنهادات است :



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۲
شهروز صبوری
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

بازاریابی (Marketing)

network-marketing-opportunity.jpg

بازاریابی یا مارکتینگ (به انگلیسی: Marketing)‏: بازاریابى به عنوان فرآیندى مدیریتى -اجتماعى تعریف مى‌شود که بوسیلهٔ آن افراد و گروه‌ها از طریق تولید و مبادلهٔ کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواسته‌هاى خود اقدام مى‌کنند. براى روشن شدن این تعریف باید بدواً اصطلاحات مهم نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسى کرد.

بازاریابی: اصول بازرگانی رسمی که منشا آن از ایالات متحده آمریکا است. ابتدا در آغاز قرن بیستم در چندین دانشگاه ایالات متحده به عنوان درس بازرگانی جداگانه ای تدریس می‌شد. اینگونه تلقی می‌شود که به عنوان اصول بازرگانی از سه مرحله ذیل عبور کرده باشد: «دوره تولید» که در آن بازاریابی تنها به واسطه محدودیت‌های تولید دچار محدودیت بود (تا دهه 1930)؛ «دوره فروش» که در آن بازاریابی هر آنچه شرکت تولید می‌کرد به بازار تحمیل می‌کرد (تا دهه 1950)؛ و «دوره مشتری» که در آن مشتری در مرکز تمام فعالیتهای بازاریابی قرار داشت. در قرن 21. بازاریابی پا به عصر تعاملی و برهم کنشی نهاده است. تغییر بنیادی در تعریف و هدف از بازاریابی در قرن 21 این است که به عنوان یک اصل بازرگانی، فراتر از صرف تسهیل – تبادلات مجاری و دادوستدهای بین تولید کننده و مشتریان گسترش یافته است. در آغاز، عمده تمرکز بازاریابی بر منافع تولید کننده بود- تحویل محصولات درست به مشتری در زمان، مکان و قیمت درست. فرض اساسی بازاریابان اولیه این بود که تولید کنندگان کنترل بازار را در اختیار دارند. مدیریت، کارکردها، نقشها و فرایندها همگی حول این مدل مدیریت بازرگانی با محوریت تولید کننده قرار داشتند. این تصور در عصر اطلاعات قرن 21 دیگر معتبر نمی‌باشد. و حالا در اوایل قرن بیست و یک، بازاریابی چیست؟ یک مدل جدید موفق یا پذیرفته شده، که درمورد پویایی (و اغلب بی منطقی) بازارهای جهانی، مشتریان دمدمی مزاج و غیر قابل پیش بینی که در تحلیلهای کلاسیک نمی گنجد، الگوهای خرید و پیش بینی‌های بازار، افزایش خدمات نامحسوس و، بخش‌بندی و ترکیبهای جدید بازار، ورای دسته بندی‌های صنعتی و قدیمی، افزایش قدرت مشتریان، و ابزار و تکنیک‌های جدید بازاریابی تعاملی به کار گرفته شود، هنوز در مقیاس وسیع وجود ندارد و یا هنوز در سازمانها و فرایندهای بازاریابی شرکتها از آن تعبیری نشده است. تعاریف متعدد و اظهارنظرهای معتبر و فراگیر در مورد ماهیت بازاریابی وجود دارد (در گردآوری این فرهنگ حداقل به 50 مورد از آنها برخورده‌ام) که هنوز ارزش افزودن به مجموعه اطلاعات آکادمیک ندارند. با این همه، توجه به تفسیرهای مختلف از فعالیت بازاریابی و کارکردها و مهارت‌های متشکل آن می‌تواند ارزشمند باشد. در قرن 21 بازارها پیچیده‌تر و جهانی‌تر شده‌اند و بنابراین بازاریابی هم به عنوان یک اصل حرفه‌ای دچار چنین تحولاتی گشت که به عنوان یک حرفه جدیدتر، فاقد شفافیت جهانی، دسته بندی و شرح نقشها و وظایف است. شرکتها و سازمانهای گوناگون هر یک مایلند براساس سبک حوزه تعریفی از بازاریابی ارائه دهند. بعضی شرکتها همچنان بازاریابی را با فروش اشتباه می‌گیرند؛ بعضی از آنها حتی بازاریابی را به عنوان زیر مجموعه ای از فروش می دانند. سایرین فروش را زیر مجموعه ای از بازاریابی تلقی می کنند (که این مورد صحیح تر می باشد). تعداد معدودی با واقع بینی بیشتر، فروش و بازاریابی را به مثابه اصول مدیریتی مجزا می‌دانند. در بعضی کشورها مانند ایالات متحده آمریکا، تخصص بازاریابی و ارتباطات را از یکدیگر جدا می‌کنند: روابط عمومی، نوشتن متن سخنرانی و ارتباطات داخلی اغلب از بازاریابی که بیشتر تمرکز آن بر ارائه مستقیم محصولات و خدمات به مشتریان است جدا می شود. شرکتهای دیگر راهبردی تلفیقی اتخاذ می‌کنند که در آن تمام ارتباطات، فروش و بازاریابی مستقیم و غیر مستقیم به طور همه جانبه و کلی مدیریت می‌شوند. استدلال محکم دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه بازاریابی نقش همه افراد است و فقط به عهده بخش بازاریابی نیست (دیوید پاکارد از پایه گذاران Hewlett- Packard می گوید: «اهمیت بازاریابی بسیار بیشتر از آن است که تنها به بخش بازاریابی واگذار شود»). یک دیدگاه مدرن حاکی از این است که افرادی که عنوان مدیران بازاریابی را برخود دارند، در واقع مشاوران و اتئلاف دهندگان متخصصی هستند که محرک و الهام بخش کل سازمان به سوی چارچوب ذهنی، راهبرد و شیوه عملکرد بازار محور یا مشتری محور می‌باشند. این افراد تخصص خود را در برخی جوانب بازاریابی به کار می‌بندند. همچنین به ضمیمه 1(خط زمانی بازاریابی) رجوع شود.بازاریابی به تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول (کالاها یا خدمات) و مشتری گفته می‌شود. بازاریابی گاهی اوقات به هنر فروش نیز معروف است. ولی فروش یکی از توابع کوچک بازاریابی به حساب می‌آید. تعریف لغت نامه‌ای بازاریابی عبارت است از«فراهم کردن کالاها یا خدمات برای برآورده ساختن نیازهای مصرف کنندگان.»به بیان دیگر، بازاریابی شامل درک خواسته‌های مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و در برگیرنده فرآیند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است، از این رو موجب سفارش‌های آینده می‌شود.

بازاریابی، فرآیندی است که بین تواناییهای شرکت و نیازهای مشتریان تعادل ایجاد می‌کند.

سرجیو زیمن در کتاب خود پایان عصر بازاریابی سنتی خود بازاریابی را اینچنین تعریف می‌کند:بازاریابی درباره داشتن برنامه‌ها و ترویج‌ها و تبلیغات و هزاران چیز دیگری است که در متقاعد کردن مردم به خرید یک محصول، موثر واقع شوند. در مورد رستوران‌های غذای سرپایی، بازاریابی گاززدن‌ها و هرت کشیدن‌ها. در مورد خطوط هوایی، بازاریابی یعنی نشستن آدم‌ها روی صندلی‌ها. بحث بازاریابی درباره منفعت و نتایج است.

بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرف کننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.

هر جا و هر گاه چهار اصل نیاز، نیازمند، عوامل رفع نیاز و داد و ستد وجود داشته باشد، در آنجا بازار و بازاریابی حاکم است.

بازاریابی با ارزیابی نیازی که محصولات و خدمات به آن پاسخ می دهند، شروع می شود. به طور منطقی، شناسایی و انتخاب برخی نیازها نشانه بی توجهی به دیگر نیازهاست.

آمیخته بازاریابی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۲
شهروز صبوری
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

آخرین قطرات بنزین 700 تومانی

آخرین قطرات بنزین 700 تومانی که در برخی کارت ها باقی مانده نیز رو به پایان است:


http://www.axgig.com/images/76340498503031327509.jpg


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۵
شهروز صبوری
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۷ ب.ظ

عدالت

برای تغیر ذائقه وبلاگ هم که شده یه بار مطلبی ادبی و غیر از درس و دانشگاه و اقتصاد و مدیریت بذاریم .



 با سلام

اینم مطلبی زیبا از زنده یاد قیصر امین پور (۱۳۳۸-۱۳۸۶)

من هم سن و سال پسر تو هستم

تو هم سن و سال پدر من هستی

پسر تو درس می خواند و کار نمی کند

من کار می کنم و درس نمی خوانم

پدر من نه کار دارد و نه خانه

تو هم کار داری هم خانه , هم کارخانه!

من در کارخانه تو کار می کنم

و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:

سود ان برای , تو دود ان برای من

من کار می کنم , تو احتکار می کنی

من بار می کنم , تو انبار می کنی

من رنج می برم , تو گنج می بری

من در کارخانه تو کار می کنم

و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:

وقتی که من کار می کنم , تو خسته می شوی

وقتی که من من خسته می شوم , تو برای استراحت به شمال می روی

وقتی که من بیمار می شوم , تو برای معالجه به خارج می روی

من در کارخانه تو کار می کنم

و در اینجا همه چیز به نوبت است :

یک روز من کار می کنم , تو کار نمی کنی

روز دیگر تو کار نمی کنی , من کار می کنم

من در کارخانه تو کار می کنم

کارخانه تو بزرگ است

اما کارخانه تو هر قدر هم بزرگ باشد

از کارخانه خدا که بزرگتر نیست

کارخانه خدا از کارخانه تو و همه کارخانه ها بزرگتر است

در کارخانه خدا همه کارها به نوبت است

در کارخانه خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود

در کارخانه خدا همه کار می کنند

در کارخانه خدا حتی خدا هم کار می کند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۷
شهروز صبوری
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ

حکایت (اتوبوس دو طبقه)

سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است.

روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. 

او که بسیار خسته بود به خودش گفت: تا اتوبوس بیاید، کمی بخوابم.

بیست دقیقه بعد، اتوبوس آمد، این اتوبوس دو طبقه بود. 

سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: آه می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.

او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم می رفت، پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: بالا نرو، بسیار خطرناک است.

سم ایستاد، از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمی گوید. 

نیمه شب بود و حتما پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود. 

سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد، با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیت از هر چیزی مهم تر بود.

او روز بعد هم دیر به خانه برمی گشت و سوار همان اتوبوس شد و از این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجب شد. 

پیرمرد با دیدن او گفت: پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است. 

سم در پایین پله ها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوف به نظر می رسید. 

دوباره در انتهای اتوبوس جای پیدا کرد و نشست. 

شب های بعد هم …

یک شب پسری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم می رفت که پیرمرد به او گفت: پسرم بالا نرو، خطرناک است. 

پسر پرسید: چرا؟ 

پیرمرد گفت: مگر نمی بینی؟ طبقه دوم راننده ندارد! 

پسر در حالی که بلند می خندید به طبقه بالا رفت و به راحتی دراز کشید و خوابید

هیچ وقت بدون دلیل و سوال کردن چیزی رو قبول نکنید ، چه بسیارند کارهایی که با دانستن علت آن ،از انجام دادن یا ندادن آنها پشیمان میشوید


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۸
شهروز صبوری
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

تصویر مدیریتی (خلاقیت)

سلام

اینم تصویری مدیریتی است که به یه تبلیغات بسیار عالی اشاره دارد که نهایت خلاقیت در اون به کار رفته است:



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۱
شهروز صبوری
شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

داده و اطلاعات

نمودار داده - اطلاعات - دانش

سلام

در این مطلب هم میخوام به تعریف داده و اطلاعات بپردازم دو کلمه ای که امروزه کاربرد فراوانی دارند:

در زندگی روزمره، بسامد استفاده از واژه های داده و اطلاعات بسیار بالاست. اما با توجه به موقعیت، معنا و کاربرد متفاوتی دارند. هم داده و هم اطلاعات نوعی دانش محسوب می شوند و یا وسیله ای برای دستیابی به دانش. اگر چه این دو را به جای هم به کار می برند، معنای این دو واژه متفاوت است.

داده (Data) ورودی خام به حساب می آید، که پس از پردازش و مرتب سازی خروجی معناداری از آب در خواهد آمد. داده به منزلۀ گروهی ست که خصوصیات کمی و کیفیِ متغیرهای گوناگون را نمایندگی می کند.

 اطلاعات (Information) معمولاً ماحصلِ پردازش داده است. به طور اخص، اطلاعات از داده مشتق می شود. اطلاعات مفهومی است که می توان آن را در حوزه های مختلف به کار برد.

اطلاعات می تواند محرک ذهنی، ادراک، ارائه، دانش، و حتی دستورالعمل باشد. داده می تواند واقعیات، تحلیل، و یا آمار باشد. در کامپیوتر، سمبل ها، کاراکترها، ایمج ها، و اعدادْ داده نامیده می شوند. این ها ورودی (input) سیستمی هستند که پس از پردازشْ تعبیری معنادار از آن ها خواهد شد. به عبارت دیگر،داده، زمانی که به شکل معنادار در می آید، تبدیل خواهد شد به اطلاعات.

اگر داده در پایین ترین سطح یک سری باشد، اطلاعات در سطح بعدی قرار دارد. به عنوان مثال، اگر فهرستی از عجایب هفتگانه داشته باشید، چنین چیزی داده است؛ اگر کتابی داشته باشید که به شرح جزئیات هر کدام از این عجایب پرداخته باشد، چنین چیزی اطلاعات است.

داده می تواند به شکل اعداد، کاراکترها، سمبل ها، و حتی تصاویر باشد. مجموعه ای از این داده ها که منتقل کنندۀ ایده ای معنادار استْ اطلاعات نامیده می شود. چنین چیزی می تواند برای پرسش هایی مانند “چه کسی”، “کجا”، “کِی”، “چرا”، “چه”، و “چگونه” پاسخ هایی در اختیار مخاطب قرار دهد.

ورودی خام داده است و تا زمانی که به همان شکل باقی بماند فاقد معناست. زمانی که داده ها جمع شده و به شکل معنادار سازمان دهی می شوند، اهمیت می یابند. سازماندهی معنادارِ داده هاتولید کنندۀ اطلاعات است.

داده در نتیجۀ ثبت وقایع و یا مشاهده به دست می آید. برای نمونه، دمای روزهای هفته داده است. زمانی که این داده ها قرار است جمع آوری شوند، سیستم ها و یا اشخاصْ دمای روزانه را پایش کرده و آن را ثبت می کنند. در نهایت، پیش از آنکه این داده ها تبدیل به اطلاعات معنادار شوند، الگوی دما تحلیل شده و در مورد آن نتیجه گیری می شود. بنابراین، اطلاعات در نتیجۀ تحلیل، ارتباط، و یا تحقیق به دست می آید.

نتیجه گیری:

1. داده پایین ترین سطح دانش است و اطلاعات دومین سطح دانش.

2. داده به خودی خود معنادار نیست (insignificant). اطلاعات به خودی خود معنادار است (significant).

3. مشاهدات و ثبت رویدادها برای جمع آوری داده انجام می شوند، در حالی که برای به دست آوردناطلاعات می بایست آنالیز صورت گیرد.

منبع:

differencebetween.net

Difference Between Data and Information

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۳
شهروز صبوری

سلام

این تصویری از سایت راهکار مدیریت هست که در مورد مفهوم سازمان رسمی و غیر رسمی است که بحثی مهم و طولانی در مباحث مدیریتی است که در آینده توضیح خواهم داد . از تصویر نیز مفهوم تقریبا مشخص است و دوست دارم قبل از انکه من توضیح بدم بازدیدکنندگان عزیز برداشت خودشون از این تصویر رو ذکر کنند:



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۷
شهروز صبوری
جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ

قیمت برخی کالاها در سال 1366

یکی از کاربران خبرآنلاین ، قیمت برخی کالاها را که دردفترخاطراتش ثبت کرده برای ما ارسال کرده است.

به ادعای این کاربر در سال 1366(26سال قبل)قیمت ها به شرح زیر بوده است:

کاهو یک کیلو 100ریال

گوجه فرنگی یک کیلو150ریال

خیار یک کیلو 150تا200ریال

آلو یک کیلو 150ریال تا 200ریال

گیلاس یک کیلو 350ریال

هندوانه یک کیلو 55تا65ریال

هلو یک کیلو 220 تا 250 ریال

نوشابه 250سی سی 55ریال

خامه 100گرم 150ریال

پنیر تبریز یک کیلو2000 ریال

کباب کوبیده یک سیخ 200 ریال

تخم مرغ یک شانه 400 ریال

ماست یک کیلو 80 ریال

زعفران یک مثقال 2400 ریال

مغز گردو یک کیلو 2500 ریال

پرتقال یک کیلو 150تا200ریال

نارنگی یک کیلو 170 تا 220 ریال

سبزی خوردن یک کیلو 70 تا 100 ریال

رب گوجه فرنگی یک کیلو 400ریال

بلیت سینما 150 ریال

پسته یک کیلو 3500تا4000ریال

تخمه ژاپنی یک کیلو 1200تا 1500ریال

بادام یک کیلو 1800 تا 2200ریال

دفتر خاطرات چوبی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۲
شهروز صبوری