وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری

وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.
مقالات ذیل را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده و در مجلات داخلی و بین المللی نیز به انتشار رسانده ام:
1- بازاریابی سبز در ایران ، پتانسیل ها و چالش ها (1389)
2- رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران (1392)
3- وقف ثروت بی پایان در تاریخ و فرهنگ شبستر (1392)
4- فرایند گذار به توسعه با رویکرد حماسه اقتصادی (1392)
5- آموزش کارآفرینی نیاز امروز فضای کسب و کار (1393)
6- کارآفرینی راهی به سوی بهبود فضای کسب و کار (1393)
7- ارتباط کارآفرینی و هویت اقتصادی (1393)
8- Entrepreneurship Training is the Requirement of Business Environment of Today (2014)

۲۱ مطلب با موضوع «ویژه ها» ثبت شده است

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ

فرهنگ انتقاد

صندوق پیشنهادات

امام علی (ع)می‌فرمایند:هیچکس به اندازه‌ای بزرگ نیست که نسبت به نقد بی نیاز باشد و هیچکس به اندازه‌ای کوچک نیست که نسبت به نقد ناتوان باشد.

انتقاد در فرهنگ لغت به معنای خالص کردن , جدا کردن خوب از بد ,خرده گرفتن , برشمردن درستی ها و نادرستی های یک موضوع می باشد .
از تعریف لغوی واژه نقد می بینیم که این واژه مفهومی مناسب دارد و در راستای تشخیص خوبی ها می باشد ولی چگونه شده است که در میان اقشار مختلف جامعه به طوری نامناسب تعبیر شده و آنچنان که باید و شاید جایگاه خود را نیافته است؟
معمولا وقتی مدیری منصوب می شود در اولین جلسه معارفه خود را فردی انتقادپذیر معرفی کرده و خواستار ارائه نقدها و پیشنهادات از سوی افراد زیردست و ارباب رجوع می شود ولی در ادامه این روند تغیر کرده و شاهد میباشیم که اکثریت مدیران و مسئولین نقد را به دشمنی تعبیر کرده و با منتقدین برخورد مناسبی انجام نمی دهند ولی این تغیر دیدگاه چگونه رخ داده و چرا افراد در طی زمانی کوتاه چنین تغیر نگرشی می دهند که از شعارهای انتقادپذیری و گوش دادن به همگی افکار و سلایق به انتخاب گزینشی تعریف و تمجیدها رسیده و هر گونه گوشزد کردن مشکلات و ایرادها را منع می کنند؟
بارها گفته شده که فرهنگ جامعه باید تغیر کرده و به سوی فضای نقد و انتقاد برود چون در جامعه ای که فضا بسته و محدود باشد هیچ پیشرفت و توسعه ای حاصل نمی شود و کارهای اشتباه و رویه های غلط با این فرض که هیچکس معترض آنها نیست همچنان ادامه می یابد پس مسئولین باید این نکته را بدانند که اگر کسی انتقاد می کند علاقه مند بهبودی سیستم بوده و دوست دارد که جلوی یک کار غلط گرفته شود و کار صحیح جایگزین آن شود.در تمامی ادارات معمولا صندوق های نظرات و پیشنهادات است که جهت ارائه همین نقد و انتقادها به مسئولین امر می باشد ولی خروجی این صندوق ها تا به امروز چه بوده است؟ کدام اداره تا کنون عملکرد این صندوق ها را اعلام کرده و مثلا برنامه ای دایمی جهت گشودن و بررسی انتقادها مثلا در دوره های سه ماهه یا شش ماهه و … دارد؟ آیا این صندوق ها کاربرد دیگری جز استفاده تزئینی در دیوارهای ادارات دارد؟ البته از این طرف باید مردم نیز یاد بگیرند که از این صندوق ها استفاده نمایند چون معمولا مردم نیز کاربرد این صندوق ها را نمی دانند یا اغلب با این پیش فرض که این صندوق ها هیچگاه باز نشده و رسیدگی نمی شوند از آنها استفاده نمی کنند ولی باید استفاده از آنها نیز فرهنگسازی شود.
البته ناگفته نماند انتقاد ادبیات خاص خود را دارد و انتقادی سازنده و کارگشا خواهد بود که به حق باشد و منتقد خود را ملزم به قوانین نقد صحیح بداند نه اینکه تنها با این حربه که انتقاد سازنده است هر بلائی بر سر انتقاد شونده بیاوریم و به شخصیت انسانی وی توهین کنیم بدین منظور باید از ابتدای آموزش در مدارس و دانشگاه ها و سایر نهادهای اجتماعی اصول صحیح انتقاد و انتقادپذیری باید به افراد یاد داده شود تا هم بتوانند به نحو احسن ایرادات را گوشزد نمایند به طوریکه موجب رنجش و ناراحتی فرد انتقاد شونده را فراهم نسازند و هم افراد یاد بگیرند که هر مقام مسئولی برای بهبود عملکردش نیاز به انتقاد دارد و این انتقاد همانند درمان یک بیمار نقش حیاتی در بهبود او دارد برای مثال اگر فردی مریض باشد باید به او عوارض بیماری و رفتارها و … را دایما گوشزد کرد و او را از برخی کارها پرهیز داد تا بهبود یابد و اگر او فکر کند که فرد مقابل با نیتی مغرضانه او را از خوردن برخی غذاها پرهیز میدهد یا برخی کارها را برایش ممنوع می کند در مقابل نصایح موضع گیری می کند در نتیجه بهبود نمی یابد.
در نهایت اینکه به تمامی مسئولین و افرادی که سرکاری بوده و با سایر افراد جامعه در ارتباط هستند پیشنهاد میشود همیشه با دیدی مثبت به نظرات و پیشنهادات و انتقادات نگاه کرده و از آنها به عنوان ابزاری برای بهبود و پیشرفت جایگاه خود استفاده نمایند و در مقابل نصیحت ناصحان موضع گیری نکرده و سعی در خاموش کردن صداهای گوناگون نکنند که نتیجه اش رکود کاری و رخوت و سستی در ادارات و نهادهای اجتماعی خواهد بود .به مردم و ارباب رجوع عزیزی هم که از این ادارات و نهادها استفاده می کنند و با مشکلاتی روبرو می شوند توصیه می شود آداب صحیح انتقادسازنده را یادگیرند و در برخوردهای کاری خود به کار ببرند به طوریکه وقتی از کسی نقد می کنند تلقی فرد بر خصومت نباشد بلکه از این انتقادها به نحو احسنت استفاده شود و با شعری در این رابطه مطلب خود را به پایان می بریم :
آیینه چون عیب تو بنمود راست
خود شکن آن روز آیینه شکستن خطاست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۷
شهروز صبوری
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ

طرحی برای خصوصی سازی پرسپولیس و استقلال

این طرح رو هم سال قبل ارائه کردم و امسال هم که بحث مزایده و خصوصی سازی این دو باشگاه طی 4 مرحله ناکام ماند دوباره اینجا منتشر میکنم بلکه مقامات و مسئولین امر ازش استفاده کنند:

در راستای وضعیت پیچیده دو تیم سرخ آبی پایتخت که الان سالهاست بدون متولی خاصی و تحت نظارت وزارت ورزش و قبل از اون سازمان تربیت بدنی اداره میشن (اداره که چه عرض کنم) و اخیرا نیز وزارت جدید و نماینده وزیر اقای خادم در برنامه ای اعلام کرد این دو تیم دارای 40 و 70 میلیارد تومان بدهی انباشته هستند و هیچگونه امکان خصوصی سازی و سوداوری ندارن و در نتیجه طبق روال گذشته وزارت واسشون هیات مدیره میذاره و اسپانسر چند میلیاردی هم میگیره بنده طرحی رو که الان یکی دو ساله در صفحات مجازی برای اداره این دو تیم ارائه میدادم رو اینجا نیز میذارم شاید مسئولی یا کسی که ارتباط با مسئولی دارد ببینه و کمی در مورد اون اندیشه کنه شاید یکبار برای همیشه بتونن این دو تیم رو خصوصی واقعی به سبک تیمهای بزرگ دنیا بکنند تا هم هوادار برای همیشه خیالش راحت باشه هم دولت از هزینه وحشتناک اونا (به گفته خادم بودجه کل وزارت 150 میلیارد و هزینه نگهداری این دو تیم حدود 100 میلیارد است) راحت بشه:

طرح پیشنهادی یک هوادار فوتبال برای اداره خصوصی  تیمهای سرخآبی:

1- بنا به ادعای مسئولین و هواداران این دو تیم حدود 30 میلیون هوادار دارن

2- اطلاعیه پذیره نویسی سهام این دو تیم با قیمت هر سهم هزار تومان صادر بشه و هر هوادار حق خرید حداقل یک و حداکثر 1000 سهم رو داشته باشه 

3- سهم فوق مانند سهم شرکت های تجاری نبوده و بیشتر مفهوم حق عضویت را دارا میباشد و بدیهی است در صورت سوداوری تیم به انها سود داده شده و در غیر اینصورت سهامداران باید هر ساله حق عضویت خود را بپردازند

4- با فرض ثبت نام حداقل 10 میلیون نفر از 30 میلیون نفر ادعایی و هر یک به میزان یک سهم 1000 تومانی هر ساله مبلغ 10 میلیارد تومان بدون هیچ کار خاصی تامین مالی میشود و این در حالی است که یقینا افراد و هواداران خاص و متمولی وجود دارند که حتی از سقف 1000 سهم نیز بیشتر تمایل به کمک به تیم محبوب خود دارند و در نتیجه با محاسبه این افراد که ارقام بیشتری مانند صد هزار دویست هزار یا حتی میلیونی اقدام به خرید سهام تیم میکنند یه عدد منطقی 10000 تومان برای هر هوادار در نظر میگیرم که با فرض 10 میلیون هوادار قبلی مبلغ 100 میلیارد تومان تامین مالی صورت میگیره

5- حال ما یک تیم داریم با 10 میلیون هوادار ثبت شده که با هزینه شخصی خود هزینه های تیم رو تامین میکنند در نتیجه حق انتخاب مسئولین تیم رو دارن در نتیجه اگهی انتخابات هیات مدیره و مدیرعامل صادر شده و از تمام پیشکسوتان و افرادی که توانایی اداره این تیم رو دارن درخواست ثبت نام میشود

6- در انتخابات فوق هوادارانی که سهام دارن به میزان سهم خود (فردی که یک سهم داره یک رای و فردی که صد سهم و هزار سهم داره صد و هزار رای) به افرادی که دوست دارند رای میدن و از نتیجه انتخابات فوق هیات مدیره و مدیرعامل تیم انتخاب شده و برای مدت معین (یک یا دو سال) تیم رو اداره میکنند

7- شاید گفته بشه هواداران فقط هیات مدیره رو انتخاب کنند تا اونا مدیرعامل بذارن ولی در اینصورت شاید هیات مدیره انتخاب شده مدیرعاملی رو منصوب کنه که مورد اقبال هواداران نباشه در نتیجه بهتره هواداران به صورت مستقیم مدیرعامل رو برای اداره تیم و هیات مدیره رو برای نظارت بر عملکرد مدیرعامل و تامین سایر شرایط تیم انتخاب کنند

8- هیات مدیره در صورت بروز مشکلات در تیم و عدم رضایت از عملکرد مدیرعامل میتونن اونو استیضاح کرده و حتی با رای حداکثری عزلش کنند که در اینصورت یا میشه انتخابات زودرس برای مدیرعامل جدید برگزار بشه یا تا اخر فصل و زمان عادی انتخابات از طرف هیئت مدیره سرپرستی منصوب بشه تا در زمان خود انتخابات مدیرجدید توسط مردم انتخاب بشه

9- با پایان مهلت قانونی احکام مدیریت افراد فوق به صورت اتوماتیک کنار گذاشته شده و با اعلام انتخابات جدید از سوی هواداران افراد جدید تعین میشوند که در صورت رضایت از عملکرد هواداران به افراد فوق دوباره رای میدن و در صورت نارضایتی دیگه بهشون رای نمیدن

این فقط یه پیشنویس و طرحی خام میباشد که منظور از ارائه اون نشان دادن راهی برای اداره خصوصی تیمهای فوق میباشد و میشه با خرد جمعی و استفاده از کارشناسان و افراد متخصص پخته تر و مناسب تر بشه و ایرادات اون رفع بشه . امید است مسئولین این دو تیم , متولیان ورزش کشور از جمله وزیر و اقای خادم و مسئولین خصوصی سازی و … این طرح رو دیده و حداقل برای سالهای بتونن درباره اون تامل نمایند . شایان ذکر است امروزه اکثر باشگاههای دنیا از جمله بارسلونا و رئال مادرید و … با این سیستم اداره میشوند و هواداران رسمی و ثبت شده که در تامین مالی تیم مشارکت دارند سالانه رییس تیم رو انتخاب میکنند.

برتری پرسپولیس در بهمن ماه و برتری استقلال در مجموع

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۸
شهروز صبوری
این مقاله در مجلات موج سبز و آفتابگردان منتشر شده و در اولین کنفرانس بازاریابی و برندهای سبز ایران(89) ارائه گردیده است
چکیده

این مقاله مفهوم بازاریابی سبز و روند شکل گیری و تکامل آن را بررسی می کند و وضعیت آن را در ایران تشریح می کند.

کلیدواژه : بازاریابی سبز ؛ بازاریابی اجتماعی ؛ محیط زیست ؛ برند های سبز ؛ دمای بحران



1- مقدمه

در سالهای اخیر می‌شنویم که دهکده جهانی به وجود آمده است و رشد روز افزون ارتباطات همه کشورها، همه مردم و همه علوم را به هم نزدیک یا به نوعی در هم ادغام کرده است، امروزه دیگر علوم را نمیتوان از هم جدا و هر کدام را شعبه ای خاص خود تلقی کرد پزشکی با مهندسی ترکیب شده و علوم فنی با علوم انسانی و... و از این روست که با توجه به مواردی چون رشد بی رویه جمعیت و مصرف گرایی و همچنین از سوی دیگر مصرف منابع طبیعی و ایجاد مشکلات و معضلات زیست محیطی نیاز به ترکیب شعبه هایی از علوم به وجود آمده است که جلوی این مشکلات ایستاده و سعی در مقابله با آنها نماید.

بازاریابی سبز چرا و چگونه؟ با این سوال آغاز میکنیم که چه نیازی به این نوع از ترکیب بین تجارت و محیط زیست وجود دارد؟ و چگونه شد که نیاز به این ترکیب پدیدار شد؟ اگر مختصری به اطراف خویش نگاه کنیم جواب این سوال را می یابیم. اخبار روز را که دنبال میکنیم مملو است از مسائل و معضلات طبیعی که به نظر غیر عادی می آید و نشان از پدید آمدن تغیراتی در وضعیت کره زمین (محیط زیست میلیاردها انسان و انواع موجودات زنده دیگر) می باشد. همه روزه اخباری از این دست در رسانه ها وجود دارد که سیل ویرانگر بخشهایی از جهان را فرا گرفت، طوفان و گردباد مناطقی را در نوردید، گرد و غبار شهرهایی را در بر گرفته و باعث از بین رفتن دید مردم و بروز مشکلات تنفسی شد، در منطقه ای از کره زمین خشکسالی و گرمای بیش از حد و در منطقه ای دیگر سرمای بیش از حد غوغا کرده و مشکلات عدیده ای را به وجود آورد و... که نگرانی بیش از حد هر فردی را می انگیزد که کره زمین را چه می شود؟

پژوهشگران پیش بینی کرده اند که با افزایش دمای کره زمین بیش از دو درجه سانتیگراد حیات انسان و دیگر موجودات به شدت در معرض خطر نابودی قرار خواهد گرفت و به همین دلیل این دما را دمای بحران یا نقطه بحران نامگذاری کرده اند، چرا که افزایش دما بیش از این مقدار باعث بروز طوفانهای سهمگین، خشکسالی، افزایش سطح آبها، گرم شدن کره زمین و در نهایت بیماری و مرگ انسان و دیگر موجودات خواهد شد، برای مثال در دهه های اخیر 15 % از جنگل های حاشیه رود آمازون از بین رفته است که این مسئله معادل انتشار 20 % از گازهای گلخانه ای در سراسر جهان می باشد، همچنین گزارشها حاکی از آن است که تغیرات جوی و ذوب شدن یخها باعث خشک شدن نیمی از جنگل های آمازون تا سال 2030 میلادی خواهد شد و تنها راه جلوگیری از این آسیب جلوگیری از افزایش دمای زمین و تغیرات جوی است. تاثیر مثبت این جنگلها بر آب و هوای کره زمین که با جذب دی اکسید کربن انجام می شود به حدی است که از آنها به عنوان چاه کربن یاد میکنند اما با از بین رفتن حتی بخشی از این جنگلها قسمتی از ریه های زمین از بین رفته و میزان دی اکسید کربن از حالت تعادل خارج می شود.

این تنها مثال کوچکی بود از آنچه که در این مدت در کره زمین جریان داشته است و همچنان نیز در حال ادامه است، چه در کنار آن باید به آلودگی های شدید رودخانه ها و دریاها، استفاده روز افزون از سوخت های فسیلی، تولید میلیونها تن زباله ها و انباشته شدن آنها بر روی هم و یا دفن در زیر خاکها، انتشار گازهای گلخانه ای و افزایش شدید دمای کره زمین که منجر به ذوب شدن یخهای قطب ها و بالا آمدن سطح آبها می شود، نابودی گونه های گیاهی و جانوری و بر هم خوردن تعادل طبیعت و مشکلات دیگری که هر روز نیز بیشتر می شود اشاره کرد که در صورت عدم واکنش از سوی متخصصین امر و کارشناسان آینده ای بس هولناک را پیش روی ما می آورد.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۱
شهروز صبوری
چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ

کاهش یا افزایش جمعیت مسئله این است (2)

دیروز دکتر عادل آذر رییس مرکز امار ایران طی گفتگویی اعلام کرد که در خوشبینانه ترین حالت رشد جمعیت کشور در 20 سال آینده متوقف خواهد شد و این بدین معنی است که بعد از آن در صورت عدم اندیشیدن تمهیدات خاص جمعیت کشور به مرور کاهش خواهد یافت و حال آیا این خوب است یا بد؟؟؟ در بخش اول این مطلب که قبلا منتشر کردم به وضعیت نرخ رشد جهانی و ایران اشاره داشته و تاکید کردیم که بنا به شرایط امروزه شاهد کاهش نرخ رشد جمعیت در جهان هستیم که کشورمان نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی راهکار چیست؟؟؟ آیا باید بعد از سالها استفاده از قانون دو بچه کافیست و روش های مختلف تنظیم خانواده امروز دوباره برعکس عمل کرده و به افزایش جمعیت روی بیاوریم؟؟؟ یا از این فرصت رخ داده که خودبخود و بدون دخالت دولت در حال کاهش جمعیت است استفاده کنیم؟؟؟ فرصت ها و چالش های پیش روی کاهش جمعیت چیست؟


همانطور که میدانید جمعیت و وسعت کشور دوتا از عوامل مهم در قدرت کشورها بوده و نقش اساسی در رشد و توسعه آنها دارد به طوریکه اگر دقت کنیم اکثر کشورهای قدرتمند امروزه دارای این دو عامل هستند که میتوان به آمریکا , چین و … اشاره کرد و کشورهایی هم که یکی از دو عامل را دارند سعی در جبران عامل دیگر به اشکال مختلف دارند برای مثال کانادا و استرالیا که کشوری وسیع و دارای منابع فراوان هستند ولی از کمبود جمعیت رنج میبرند سعی در جبران این نقیصه با مهاجرپذیری داشته و با جذب نخبگان کشورهای دیگر و نیروی کار ارزان سعی در افزایش نرخ رشد و توسعه خویش دارند. کشور ما نیز دارای عامل وسعت و منابع فراوان بوده و از دیرباز کشوری پهناور با انواع آب و هوا و شرایط جغرافیایی اعم از کوهستان , دشت , آبهای ازاد و … بوده است که در صورت استفاده بهینه از این شرایط توان تبدیل شدن به قدرتی بلامنازع در منطقه ای که کشورهای کوچکی در همسایگی ما قرار دارند میشود. ولی نکته ای که سالهاست گریبانگیر این کشور وسیع و غنی شده است تغیر فرهنگ جامعه از ازدواج به موقع و فرزندآوری زیاد به ازدواج دیرهنگام و تک فرزندی یا در شرایط ایده آل دو فرزندی شده است که در بررسی علل آن دلایل فراوانی چون مسائل اقتصادی , مشکلات اجتماعی , تغیر ذهنیت و رفاه طلبی و … مشاهده میشود. اما آیا با کاهش جمعیت مشکلات حل خواهد شد و مردم به رفاه کامل خواهند رسید؟؟؟ چیزی که از طریق علم اقتصاد به ما یاد داده میشود این است که نیروی کار از جمله عوامل مهم اقتصادی و مایه رشد و پیشرفت میباشد  برای مثال کشورهای چین و هندوستان با تکیه بر این عامل در کوتاه مدت خود را از منجلاب فقط و مشکلات معیشتی به قلل برتر اقتصادی رساندند که الگویی عالی برای سایر کشورها شدند.و در نقطه مقابل کشورهایی که روزگاری دارای برترین اقتصاد و بیشترین توسعه بودند به مرور با پیری جمعیت و کاهش آن به رده های پایین تر سقوط کرده و امروزه مجبور به استفاده از مهاجران و نیروی کار سایر کشورها شده اند که این نیز خود مستلزم تحمیل مشکلات اجتماعی فراوانی به کشورها هست.در کنار این موضوع باید به این مسئله نیز اشاره شود که جمعیت مصرف کننده اصلی اقتصاد میباشد و در صورت کاهش جمعیت به مرور شاهد کاهش تقاضا و در نتیجه کاهش تولید و رکود در کشور خواهیم بود و این دقیقا عکس نظریه رفاه طلبی میباشد که برخی معتقدند در صورت کاهش جمعیت میزان منابع برای استفاده افراد بیشتر شده در نتیجه رفاه بیشتری حاصل میگردد.


حال با تمام این اوصاف نتیجه ای که حاصل میشود این است که کاهش جمعیت بسیار مضر و باعث نابودی اقتصاد کشور میشود و باید با تمام قدرت برای این امر برنامه ریزی انجام شود و به مرور باعث تنظیم رشد جمعیت در حد متعادلی شود تا هم از پیری جمعیت جلوگیری شده و هم از انفجار جمعیت (مانند آنچه در دهه شصت اتفاق افتاد) جلوگیری شود و این امر باید با برنامه ریزی و مدیریت دقیق صورت گیرد و برای تشویق خانواده ها مشوق های واقعی و خوبی در نظر گرفته شود و از خانواده هایی که در این امر کشور را یاری می نمایند حمایت شود تا به مرور شاهد رسیدن به نقطه تعادل باشیم. البته همیشه در برابر ارائه چنین نظریاتی شاهد چنین جبهه گیری هستیم که گفته میشود کنترل و اداره جمعیت فعلی نیز سخت میباشد و تامین شغل و مسکن و … همین میزان نیز امکانپذیر نیست چه برسد که از این نیز بیشتر گردد در حالیکه باید دقت شود که این مشکل ناشی از جمعیت نیست و ناشی از مدیریت است و چه بسا با مدیریتی دقیقتر و بهتر میتوان جمعیتی چند برابر این میزان (برای مثال دو برابر جمعیت فعلی که رهبر انقلاب اشاره فرمودند) را اداره کرد و پیش به سوی توسعه بیشتر رفت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۹
شهروز صبوری
دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ق.ظ

کاهش یا افزایش جمعیت مسئله این است (1)

این روزها بحث کاهش یا افزایش جمعیت , پیری جمعیت , کمبود نیروی کار و … به حدی زیاد شده و در رسانه ها به آن پرداخته میشود که برای عموم مردم امری حساس شده است و هر روز خبری در این باره میشوند و در مورد آن بحث میکنند به همین منظور بر آن امدم تا از دیدگاه مدیریتی نگاهی به این مقوله بیندازم تا ببینیم آیا واقعا کشور ما توانایی جمعیتی بیش از این را دارد؟ آیا افزایش جمعیت منجر به پیشرفت کشور میشود؟ آیا مردم دوباره به افزایش جمعیت تشویق خواهند شد؟ و … و سوالهایی از این دست که هر روزه بین مردم مطرح هستند البته به علت طولانی بودن مطلب سعی میکنم در چند بخش به این مطلب بپردازم و در این قسمت تنها به ارائه برخی آمار و مطالب پیرامونی خواهم پرداخت و در ادامه راهکارها را بررسی خواهم کرد.

 آمارهای سازمان ثبت احوال کشور نشان می‌دهد که سن ازدواج برای مردان و زنان نسبت به سال‌های گذشته افزایش یافته و به میانگین 27.2 سال برای مردان و حدود 23 سال برای زنان رسیده که این آمارها زنگ خطری برای افزایش تجرد قطعی در جامعه است . بررسی پژوهشگران در مطالعات جمعیت‌شناختی  نشان می‌دهد که سالمندی جمعیت به‌ این معناست که نسبت افراد سالخورده به کل جمعیت در حال افزایش باشد، به عبارت دقیق‌تر، جمعیت رو به سوی‌ سالمندی، جمعیتی است که بین 7 تا 14 درصد آن جمعیت‌ را گروه‌های سنی 65 ساله و بیشتر تشکیل دهند. این نسبت‌ در جامعه سالمند بین 14 تا 20 درصد و در جامعه سالخورده‌ 20 درصد و بیشتر است.

بررسی‌های جمعیتی نشان می‌دهد که جمعیت جهان‌ رو به سالمندی می‌رود و این روند در آینده سریع‌تر خواهد بود. جمعیت ایران نیز همگام با جمعیت جهان رو به سالمندی می‌رود. برخی جمعیت‌شناسان بر این اعتقاد هستند که باید برای جلوگیری از وقوع پدیده سالمندی سیاست‌های افزایش جمعیت در کشور ترویج شود؛ ولی برخی دیگر چنین عقیده‌ای ندارند و می‌گویند «افزایش کیفیت» زندگی از «افزایش کمیت» جمعیت مهم‌تر است.در این میان در دوسال گذشته همواره این پرسش مطرح بوده است که آیا صرف توصیه سیاستگذاران و احیانا اتخاذ تدابیر تشویقی و تنبیهی از سوی آنها برای کنترل موالید و پایین‌آوردن رشد جمعیت کافی است؟ تجربه کشورهای مختلف نشان می‌دهد که سیاست‌های تشویقی و تنبیهی محدودیتی دارد که عبارت است از عقلانیت حسابگر خانوارها.نرخ رشد جمعیت و تاثیر آن بر ساختار سنی جمعیتی تبعات اقتصادی بسیار مهمی دارد که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و سیاستمداران (سیاست‌گذاران) بوده است.وقتی جمعیت یک کشور پیر می شود طبیعتاً انرژی آنها کمتر می شود و توان تولید ثروت در آن کشور ضعیف می شود. چه در بعد کشاورزی و چه در بعد صنعت اینها آثار اقتصادی منفی بدنبال دارند.همچنین از نظر روحی و روانی وقتی جمعیت پیر می شود نشاط و شادابی روحی و روانی کشور هم کم می شود و اینها در رفتارهای اجتماعی آثار منفی می گذارد. بالعکس اگر جمعیت یک کشور جوان باشد هم از لحاظ  تولید و ثروت ملی آن کشور رشد بیشتری خواهد داشت و هم از حیث روحی و روانی و روابط اجتماعی و فرهنگی یک نوع نشاط و سر زندگی بالایی پیدا می‌کند. دلایل موافقان و مخالفان افزایش جمعیت به شرح زیر است:

موافقان

– نیروی انسانی منشا قدرت است.

– رشد جمعیت سفارش دین و کنترل جمعیت توطئه غرب است.

– جمعیت زیاد، عامل توسعه اقتصادی است.

– جلوگیری از روند پیر شدن جمعیت میکند.

– وقتی نیمی ازجمعیت یک کشور سالخورده باشد نیمه جوان جمعیت باید انرژی خود را صرف نگهداری و خدمات رسانی به نیمه سالخورده کنند و این بزرگترین چالش اقتصادی است.

مخالفان

– فراهم نبودن زیرساختها (آموزشی، بهداشتی، رفاهی و…)

– مبهم بودن آینده شغلی نسل آینده

– شرایط نامناسب معیشتی و اقتصادی خانوادهها (والدین)

– فراهم نبودن زندگی توام با رفاه برای نسل آینده

– نبود پشتوانه کارشناسی برای افزایش جمعیت

– به دلایل فرهنگی رشد جمعیت بیشتر در فقرا رخ خواهد داد و سبب وخامت وضع آنها خواهدشد

 این در حالی است که پیش از این و در راستای اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت که به مدت بیش از 20 سال به‌صورت منسجم و سازمان‌یافته به اجرا درآمد، تمام توان و امکانات ارکان‌های مختلف نظام در راستای عملی شدن سیاست کاهش جمعیت به کار گرفته شد به گونه‌ای که شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» در تمام ابعاد زندگی و باور‌ خانواده‌های ایرانی رسوخ کرد.

علاوه بر این این روزها با بلا رفتن سرسام آور هزینه های زندگی ازدواج کردن هم برای نسل جوان ایرانی مشکل شده است چه برسد فرزند د ار شدن و مسئولین امر از دادن هر گونه تسهیلات برای ازدواج و فرزند دار شدن عاجزند چرا که بر اساس گزارش ها حتی وام 3 میلیونی ازدواج نیز 1 میلیون متقاضی در نوبت دارد! در هر حال مقایسه سرعت سالمندی در ایران در مقایسه با هشت کشور توسعه‌یافته و درحال توسعه، نشان می‌دهد ایران در میان کشور‌هایی همچون مصر، ترکیه، پاکستان، کره‌جنوبی، انگلستان، فرانسه، ژاپن و آلمان بیشترین سرعت سالمندی را دارد. به گزارش ایرنا، طبق پیش بینی‌های صورت گرفته جمعیت جوان در سال 2050 میلادی در ایران به 6/11 میلیون نفر می‌رسد که این رقم 14 درصد جمعیت را به خود اختصاص خواهد داد. پیش از این نیز بانک جهانی پیش‌بینی کرده بود که نمره ایران در شاخص وابستگی سالخوردگی تا سال 2050 پنج برابر خواهد شد. این به آن معنا است که نسبت جمعیت غیرفعال ایران به جمعیت فعال در سال 2050 حدود 5 برابر می‌شود.دفتر مرجع جمعیت همچنین نرخ بیکاری جوانان در ایران بین سال‌های 2005 تا 2010 میلادی را برای زنان 34 درصد و برای مردان 20 درصد گزارش کرده است.

روند تغییرات شاخص‌های سالخوردگی جمعیت هشت کشور مورد مطالعه از سوی مرکز آمار ایران در فاصله سال‌های 1950 تا 2100 نشان می‌دهد، شاخص کلی سالخوردگی جمعیت (درصد جمعیت 60 ساله و بیشتر نسبت به جمعیت زیر 15سال) طی این دوره حاکی از یک سیر صعودی طی سال‌های 1950-2100 برای کشورهای در حال توسعه ایران، مصر، ترکیه و پاکستان بوده و برای کره‌جنوبی این روند از سال 1950 تا 2050 صعودی بوده و بعد از آن کاهش می‌یابد. این شاخص در کشورهای توسعه‌یافته برای انگلستان و فرانسه از سال 1950 تا 2100 شاهد افزایش ولی برای ژاپن و آلمان این شاخص از سال 1950 تا 2050 افزایش و بعد از سال 2050 تا سال 2100 کاهش داشته است.و همین سالمند شدن جمعیت است که نگرانی ها ی جدی ایجاد کرده است و باید هر چه سریعتر راهکاری برای ان اندیشیده شود چرا که اگر هزینه ها کاهش نیابد و جوانان به ازدواج ترغیب نشوند هرگز نمی توان رشد جمعیت را افزایش داد.اکثرکشورهای اروپایی در دهه های اخیر با کاهش نرخ رشد و پدیده پیری جمعیت مواجه بوده اند. این کشورها همگام با رشد اقتصادی ، افزایش اشتغال زنان و رشد نظریه ها فمینیستی که فرزند آوری زیاد را بهره کشی از زنان و تهدید سلامت آنان می شمردند با کاهش نرخ موالید مواجه شدند و در بسیاری از کشورها نظیر ایتالیا و آلمان نرخ رشد حتی منفی شد.این موضوع که زنگ خطر را مخصوصا در بخش اقتصاد این جوامع به صدا در آورد باعث شد که متولیان امور اجتماعی را به فکر چاره ای بیاندازد که جبران کمبود نیروی کار در آینده رادر برنامه ریزی های خود لحاظ کنند.کشورهای اروپای غربی و شمالی همزمان دو سیاست جمعیتی را مدنظر قرار دادند

1- حمایت مالی از فرزند آوری ودادن تسهیلات چشمگیر نظیر مقرری ماهانه در حد حقوق یک کارمند تمام وقت ، حمایتهای بهداشتی رایگان ویا ارزان قیمت و ارایه خدمات اجتماعی مانند فرستادن بیبی سیتر برای آموزش صحیح مراقبت از کودک

2- باز کردن مرزها به روی نیروی کار جوان خارجی که جایگزین نیروی کار در حال نقصان داخلی شود

اما در اجرای سیاست دوم کشورهای اروپایی قید فرهنگ پذیری را به این سیاست افزودند .فرهنگ پذیری به این معناست که مهاجران خارجی که اکثرا از کشورهای محروم و اصطلاحا جهان سوم وارد این کشورها می شوند الزاما باید با فرهنگ جامعه مقصد همگن شوند و ارزشهای دموکراتیک وفرهنگ جامعه مدرن را درونی کنند.

در این راستا آموزش رایگان در مدارس و تحت پوشش قرار گرفتن حمایت های اقتصادی از فرزندان مهاجران هم در برخی از کشورها اعمال شد تا کودکان این مهاجران به عنوان یک شهروند به وظایف خود در شبکه روابط اجتماعی جامعه مقصد آشنا باشند و به عنوان یک آلمانی یا یک هلندی بتوانند در آینده کشور به عنوان یک شهروند نقش ایفا کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۳
شهروز صبوری
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۰ ب.ظ

پیشنهاداتی برای شهرم (3- موزه)

در ادامه سلسله مطالب پیشنهاداتی برای شهرم متن فوق رو نوشتم که با مشکلات پیش آمده برای وبلاگ قبلی تا امروز منتشر نشده بود که برای اولین بار اینجا میذارمش :



بدون مقدمه بگویم شهرستان ما از نظر فرهنگی بسیار غنی ولی از نظر استفاده از این فرهنگ غنی بسیار ضعیف است . از دیرباز منطقه ارونق انزاب یا شهرستان شبستر معروف به داشتن تاریخ کهن و فرهنگی مثال زدنی است و تک تک شهرها و روستاهای آن دارای آثار و نشانه های تمدنی قدیمی و قابل احترام هست , تسوج و مسجد جامع اش , سیس و اتاقک های زیرزمینی , شرفخانه و آثار و مناطق بندری و راه آهن , صوفیان و شندآباد با امامزاده , کوزه کنان با تاریخی باستانی و آثار و اشیایی با ارزش , خامنه و خانه های قدیمی و ارسی های بی نظیر , وایقان و کوره هایش و شبستر با مقبره شیخ محمودش همگی نشانگر وجود ظرفیت عظیم تاریخی و گردشگری در این شهرستان است تازه روستاها را که هر یک دارای ساختاری جدا و دیدنی است را هم در کنار این شهرها داریم که باید قدر تک تک آنها را بدانیم.

اما چه استفاده ای از این فرهنگ غنی و از این آثار ذی قیمت کرده ایم؟ چه قدر در جمع آوری و حفاظت از این آثار کوشا بوده ایم؟ چه قدر توانسته ایم ظرفیت های فرهنگی شهرستان را معرفی کنیم و جذب گردشگر داشته باشیم؟ یا بهتر است با این سوال به این نکته بپردازیم که اگر امروز مسافری وارد شهرستان شود چه جایی را برای معرفی ظرفیت های فرهنگی شهرستان داریم؟؟ آیا باید یک مسافر تک تک شهر و روستاها را بگردد تا بتواند با ظرفیت های منطقه ما آشنا شود؟البته اینکه گردشگران در کل شهرستان سفر کنند و تک تک مناطق زیبای ما را ببینند عالیست ولی یقینا این انتظار شدنی نیست و هر مسافری که وارد منطقه می شود به مدت محدودی زمان دارد که میتواند تنها بخشهایی از منطقه را بازدید نماید .پس چه باید کرد؟ آیا همینطور منتظر باشیم تا شهرستان روز به روز از نظر گردشگری ضعیف تر شود و آثار بکر و باستانی شهرستان به دست برخی سودجویانی که از شهرستان های دیگر آمده و آثار ما را به مبلغ ناچیزی خریداری کرده و میبرند از بین برود؟

به مسئولین محترم از جمله فرمانداری و شهرداران شهرستان پیشنهاد می گردد به فکر تاسیس موزه های مردم شناسی باشند و در این زمینه گام بردارند و یا طرح های موجود در این زمینه (مانند تبدیل حمام عمومی در شهر شبستر به موزه) که چندین سال است بدون نتیجه مانده را تسریع بخشیده و به نتیجه برسانند . البته فرماندار محترم باید در ابتدای امر نسبت به تاسیس دفتر میراث و گردشگری شهرستان که امری واجب است و چندین سال است که با وجود حرفش و انجام مراحل اداری مسکوت مانده است و بسیاری از ایرادات و ضعف های گردشگری شهرستان به نبود این دفتر بر می گردد اهتمام ورزد. در صورت وجود موزه های مردم شناسی در شهرهای منطقه می توان تمامی آثار و اشیای موجود در شهرستان را که شاید اغلب در انباری های خانه ها خاک می خورد جمع آوری کرده و به معرض نمایش عمومی گذاشت به طوریکه وقتی مهمانی از مناطق دیگر وارد شهرستان می شود برای معرفی شهرستان تنها او را به موزه های فوق برده و تاریخ کهن منطقه را به او نشان داد.

البته شاید در ابتدای ارائه این طرح با مشکل تمامی طرحهای مشابه یعنی بودجه و مسائل اداری روبرو شود که برای حل آنها نیز میتوان پیشنهاداتی ارائه داد از جمله اینکه با حمایت مسئولین مربوطه از بخش خصوصی در اجرای این طرحها دعوت به همکاری به عمل آورد به طوریکه بخش خصوصی یا خیرین در کنار دولت بتواند اقدام به ساخت تاسیسات موزه های فوق نموده و همچنین اقدام به جمع آوری اشیای باستانی منطقه و تجمیع آنها در موزه ها نمایند.حتی در این راه می توان از مشارکت عمومی مردم نیز استفاده کرد و یقینا مردم در صورتیکه بدانند جایگاهی همانند موزه در شهرشان است که می توانند با سپردن برخی اشیای قدیمی که امروزه بیهوده در گوشه خانه ها تلنبار شده یا گهگاهی به قیمت ناچیز به عتیقه فروشان دوره گرد فروخته می شود به فرهنگ و تاریخ و گردشگری منطقه کمک نمایند یقینا از این کار دریغ نخواهند کرد و طولی نخواهد کشید که شاهد اهدای آثار و هدایای بیشمار مردم به موزه ها خواهیم بود.حتی باید برخی ادارات مرتبط مانند فرهنگ و ارشاد اسلامی یا اداره اوقاف و سایر اداراتی که اکثرا مسائل فرهنگی و تاریخی با همکاری آنها رخ داده است می توانند بخش های خاص خود در این موزه ها را داشته و اسناد و مدارک و تصاویر و ... تاریخی را در معرض نمایش قرار دهند و در نتیجه موزه ای غنی از تاریخ و فرهنگ این شهرستان به وجود آید.

در نهایت اینکه ما امروز در شهرستان موزه خامنه را داریم جایی که می توانیم با گردشی کوتاه مدت در آن با فرهنگ و تاریخ شهرستان بیشتر آشنا شویم و امید است به زودی شاهد سر و سامان گرفتن موزه سایر شهرها نیز باشیم به طوریکه بعد از این وقتی مهمانی از سایر نقاط کشور به شهرمان می آید بتوانیم جایی را به عنوان مرجع شناخت این منطقه به وی معرفی نماییم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۰
شهروز صبوری
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ق.ظ

فرهنگ انتقال علم


با چند سوال مطلب را شروع میکنیم چرا سی و سه پل یا پل خواجو فقط در یک دوره خاص و یک مکان خاص ساخته شدند؟ چرا منار جنبان دیگری ساخته نشده است؟ چرا حمامی که فقط با یک شمع گرم میشد تنها یکبار ساخته شد؟ چرا وقتی کارمندی بازنشسته میشود تا چند سال باید هر روز تلفن های همکاران پاسخ داده و ایرادات و مشکلات کار را رفع کند؟ چرا نقشه هیچ یک از بناهای عظیم تاریخی این کشور موجود نیست؟ و … و چرا های بسیاری که ما هر روز از خود میپرسیم و شاید پاسخش را در ضرب المثل (فوت کوزه گری) بیابیم جاییکه همه به هم توصیه میکنیم انسان نباید اسرار و رموز کارش را به بقیه یاد دهد و نتیجه اش این میشود که میبینید و شیخ بهایی که اسرار و رموز حمامش یا منارجنبانش را به کسی یاد نداد و جایی ثبت نکرد با خود به گورستان برد تا ما امروز فقط منارجنبانی داشته باشیم بدون اینکه بدانیم چطور کار میکند و چطور میشود مانند آن ساخت و حمامی که تنها اسمی ازش مانده است. درست است که ما از دیرباز دستی در علم دنیا داشته و کشوری بسیار پیشرفته تر و مدرن تر از دنیای مدرن امروز داشتیم ولی به خاطر این معضل که از دیرباز گریبان گیرمان بود نتوانستیم علم را به آیندگان انتقال دهیم . ابوعلی سینا بزرگترین طبیب ایران و شاید دنیای آن روز چند شاگرد تربیت کرده که توانسته اند راه او را ادامه دهند؟ چرا نامی از جانشینان او نیست؟

 

امروزه نیز این معضل همچنان پابرجاست و وقتی که کارمندی اداره را ترک میکند بسیاری از کارهای او تا مدتها بر زمین می ماند و هر گاه نیاز به کاری باشد که قبلا او انجام میداد باید او را پیدا کرده و راه و روش کارش را پرسید چون معمولا در ادارات هیچ کارمندی راه و روش کار خود را به دیگری یاد نمیدهد و کارمندان جوان نیز بدون طی دوره های آموزشی در کنار افراد ماهر وارد کار شده و اطلاعی از روش کار پیدا نمیکنند. فرهنگ ما نیز متاسفانه از اشاعه علم و آموزش حمایت نمیکند و از دیرباز با مثل فوت کوزه گری همه را از یاددادن اسرار و رموز خود به دیگران برحذر داشته و با این توجیه که شاید این فرد فردا رقیب خودت شود پس همه چیز را بهش یاد نده بر یاد ندادن کامل مهارت ها به شاگران تاکید میکنند در حالیکه شاید تنها تعداد معدودی از شاگردان یک فرد به رقبای او تبدیل شوند و شاید حتی عمر او کفاف این را ندهد که هیچیک از شاگردانش رقیب او شوند.

 

و اما راه حل چیست؟ در آموزه های نوین مدیریت منابع انسانی بر این نکته تاکید شده است که هیچ فردی به تنهایی مسئول یک شغل نباشد و به میزان مهارتی که افراد در مشاغل گوناگون به دست می آورند افراد ناشی را در کنار آنها وارد کار کرد تا به مرور فوت و فن های کار فوق را آموزش ببینند و برای دوران بعد از بازنشستگی فرد ماهر اماده باشند برای مثال فردی که دارای ۲۵ سال سابقه میباشد و تا ۵ سال بعد بازنشسته خواهد شد باید دستیاری در کنار خود داشته باشد که در این ۵ سال کار را یاد گرفته و آماده جانشینی آن پست باشد نه اینکه فرد در ۳۰ سالگی بازنشست شود و تازه بعد از رفتن او دنبال این باشیم که چه کسی توانایی انجام دادن کارهای او را دارد.

 

ثبت وقایع , نوشتن خاطرات , زندگینامه ها , سفرنامه ها و … همگی در انتقال علم و تجربه ما کمک میکند و چراغ راه آینده میشود به طوریکه افراد جدید به جای اینکه خود تمامی مسائل را تجربه نمایند میتوانند با مطالعه نوشته ها و تجربیات ما در هر زمینه ای ماهر شوند متاسفانه فرهنگ ثبت وقایع نیز در کشور ما چندان مناسب نیست و باید بر روی آن تاکید شده و از تمامی مدیران و مسئولان و افراد ماهر خواست تا تجربیات خود را مکتوب نمایند تا حتی بعد از مرگ آنها نیز مورد استفاده قرار گیرد.

 

فرهنگ فوت کوزه گری نفی شده و به جای آن عبارت (زکات علم نشر آن است) تقویت شود تا افراد بدانند که وقتی خدا نعمت یادگیری و فهم مسئله ای را به آنها داده باید آنها نیز آن را به دیگری بیاموزند تا این زنجیر پاره نشده و به راه خود ادامه دهد نه اینکه وقتی ما چیزی یاد گرفتیم محکم در قلب و مغز خود نگه داریم تا مبادا دیگران با یادگیری آن از ما بهتر شوند.

 

و در نهایت اینکه بدانیم یاد دادن چیزی از دانسته های ما کم نمیکند و تنها مزیت علم بر ثروت این است که هر میزان از علم خود خرج نمایید چیزی از آن کاسته نشده و از بین نمیرود و چه بسا با تبادل علم با دیگران بر آن افزوده شده علم افراد و به تبع آن کشور رو به جلو حرکت میکند پس وقتی در مقام استاد , معلم , مربی , رییس و هر آموزش دهنده دیگری قرار گرفتیم به این فکر کنیم که انتقال کامل دانش ما به دیگری باعث استفاده از آن و مایه پیشرفت میشود نه ذخیره آن به تنهایی و در مغز خود ما.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۰
شهروز صبوری
سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ب.ظ

پیشنهاداتی برای یارانه نقدی

این مطلب رو هم سال قبل که بحث هدفمندی واقعی یارانه ها صورت گرفت رو نوشتم و در برخی سایتهای خبری نیز منتشر شد و به مسئولین اقتصادی کشور نیز ارسال کردم و با توجه به اینکه هنوز بحث حذف پردرآمدها و یا تقسیم یارانه به صورت عادلانه تر رخ نداده است اینجا هم مجددا میذارم تا شما دوستان عزیز نیز مطالعه کرده و نظرات خود در اینباره را بیان کنید.



 

با توجه به اینکه اخیرا باز هم زمزمه هایی مبنی بر حذف ثروتمندان از یارانه و مسائل حاشیه ای شدت گرفته و مسئولین اقتصادی دولت در اینباره صحبت می کنند بنده نیز پیشنهادهایی پیرامون این قضیه ارائه می کنم باشد که مورد توجه مسئولین امر قرار گرفته و شاید گره گشا باشد.

 بنده در پیشنهاد قبلی هم که در جواب فراخوان دولت برای اجرای فاز دوم یارانه ارائه داده بودم عنوان کردم که به نظر می رسد حذف اجباری افراد از یارانه امری نامناسب باشد و همانطور که در بین مردم نیز در سالهای اخیر عرف شده است یارانه حقی بدیهی برای کل ملت تلقی شده و هیچکسی را حتی به صرف پولدار بودن نباید از دریافت آن محروم کرد اما با توجه به مشکلات رخ داده اقتصادی و دلایلی که دولت محترم برای حذف افراد برشمرده است چه باید کرد؟

 پیشنهاد بنده به جای حذف ثروتمندان طبقه بندی کردن افراد در دامنه های مختلف درآمدی (چیزی که در قانون مزبور به آن اشاره شده و مفهوم واقعی هدفمندی یارانه است به طوریکه افراد ثروتمند یارانه کمتر و افراد فقیر یارانه بیشتری دریافت نمایند) و دریافت یارانه است (چیزی که تصور میکردم دولت با سوال میزان درآمد در فاز دوم دنبال آن است) به طوریکه همانند سوال سطح درآمد دولت در فرم های فاز دوم باید یارانه افراد را نیز به طور متغیر و در همان پنج رده تنظیم نمود و برای مثال به جای مبلغ ثابت 45 هزار تومان برای هر فرد مبالغی مانند 10 هزار , 20 هزار , 30 هزار , 40 هزار , 50 هزار (یا مبالغ دیگری که دولت بنا به بودجه قانون یارانه ها صلاح بداند) در نظر گرفته شود و مطابق طبقه بندی افراد در فرم های ثبت نام به افراد ثروتمند یارانه کمتر و به افراد فقیر یارانه حداکثری پرداخت شود که این درست با نص صریح قانون فوق مبنی بر پرداخت هدفمند و در جهت توزیع عادلانه ثروت نیز میباشد.و اما مزایای این طرح چیست؟

 اولا به افراد فقیر یارانه بیشتری نسبت به وضعیت برابر پرداخت می شود.

دوما افراد ثروتمند به احتمال فراوان با توجه به پایین بودن میزان یارانه (مثلا 10 هزار تومان) خود به خود از دریافت آن کنار می کشند.

سوما حتی با فرض عدم انصراف افراد ثروتمند با توجه به کاهش سطح پرداختی به افراد متوسط و ثروتمند میزان بسیاری از بودجه فوق آزاد شده و سطح پرداختی به طور خودکار به میزان حداقل نصف کاهش می یابد.

 در این زمینه دولت محترم می تواند بدون حذف اجباری ثروتمندان یا حتی طرح دریافت جریمه و مسائل مشابه که نمود جالبی در سطح افکار عمومی نداشته است به افراد فوق پیامکی با این مضمون که (سرپرست محترم با توجه به بررسی های کارشناسی جنابعالی در رده افراد ثروتمند جامعه قرار گرفته اید و با توجه قانون فوق و تعلق حداقل یارانه مثلا به مبلغ 10 هزار تومان از شما خواهش می شود از دریافت آن در جهت منافع عمومی جامعه صرف نظر نمایید.بدیهی است یارانه فوق حق شما بوده و در صورت عدم انصراف نیز مشکلی وجود نخواهد داشت)

 اما حال که بخش اول قضیه یعنی تقسیم بندی افراد به فقیر و ثروتمند مشخص شد و راهکار حل مسئله یارانه در تقسیم بندی افراد دیده شد و با توجه به مشکلاتی که قبلا در زمینه خوشه بندی یا بانک های اطلاعاتی دولت در زمینه تقسیم افراد به طبقات مختلف وجود داشت این سوال مطرح می شود که چگونه افراد جامعه را تقسیم بندی کرد یا چه کسانی را فقیر و چه کسانی را ثروتمند نامید؟ در همان پیشنهاد قبلی نیز گفته شد که سخت ترین بخش کار همین تقسیم بندی است و مثالهایی زده شد که دو نفر که دارای درآمد مشابه 2 میلیون تومان در ماه هستند آیا باید یارانه برابر بگیرند یا دقت شود که یکی بدون هیچ مشکلی هست و دیگری بیماری خاص در خانواده دارد که ماهانه 3 میلیون تومان هزینه داروی وی می شود؟ یا آیا درآمد دو میلیون تومانی شهر با روستا یا حتی شهر با کلانشهر یکی است؟

و مسائل مشابه دیگری که تقسیم بندی را بسیار سخت می کند و شاید به همین دلیل دولت محترم بنا به پیشنهادهای دلسوزانه کارشناسان با وجود گذشت چند ماه از اجرای فاز دوم همچنان به این عمل دست نزده است تا کارشناسی بیشتری روی آن صورت گیرد و کاری خام انجام نشود که چند ماه بعد نیاز به تغیر آن باشد.اما با تمام توصیفات فوق چه باید کرد آیا به همین شیوه ادامه دهیم یا زیر بار تقسیم بندی افراد برویم؟ در این زمینه پیشنهادات ذیل به دولت محترم و سازمان هدفمندی یارانه های ارائه می شود:

 اول به همان برگه های ثبت نام فاز دوم برگردیم و خوداظهاری افراد را ملاک عمل قرار دهیم و به افرادی که درآمد بالای 2 میلیونی اظهار کرده اند یارانه حداقلی و به افرادی که زیر ششصد هزار تومان ثبت کرده اند یارانه حداکثری تعلق گیرد.

دوم با استفاده از بانک های اطلاعاتی که دولت بارها به وجود آنها اشاره کرده و خیلی هم در مورد دقت آنها تاکید دارد تکیه شود و افراد جامعه در همان پنج رده تقسیم بندی گردد.

سوم سازوکار جدیدی برای این امر در سازمان تعریف شده و با کارشناسی بیشتر (تقسیم بندی فرم فاز دو دارای ایراداتی بود که نیاز به رفع دارد) مجددا اطلاعات فوق از مردم دریافت و تقسیم بندی صورت گیرد.

چهارم از ساده ترین راه استفاده شود (کاری که دولت در حال انجام آن است) و دو طبقه ثروتمند و فقیر مشخص شود تا در مرحله اول برای فقرا یارانه بیشتر و برای ثروتمندان یارانه کمتری تعلق گیرد و در ادامه با حذف افراد فوق از لیست های اطلاعاتی طبقه متوسط که حد وسط این دو است تقسیم بندی شود . طبقه فقیر با توجه به اطلاعاتش در سازمانهای مربوطه مانند کمیته امداد و بهزیستی به آسانی قابل شناسایی است و طبقه ثروتمند نیز با تعریف مشخصی که از آن باید شود می تواند به سهولت قابل شناسایی شود مثلا حقوقهای حداکثری یا ملک و املاک بیش از حد و ماشینهای آنچنانی و امثالهم می تواند در تعریف افراد ثروتمند مورد استفاده قرار گیرد و بدون نیاز به بررسی افراد فوق در طبقه ثروتمندان قرار داده شده و یارانه انها به حداقل کاهش یابد برای مثال فردی که ماشین 8 میلیارد تومانی (به نقل از جراید) سوار می شود یقینا نیازی به 10-20 هزار تومان دولت نخواهد داشت و بررسی ثروت نامبرده مورد نیاز نیست.

 در نهایت اینکه طرح فوق تنها پیشنهادی فردی از سوی بنده به دولت محترم و مسئولین امر یارانه مخصوصا معاون اول محترم دولت که چند ماه پیش پرسش معروف (به چه کسانی یارانه بدهیم) و آقایان طیب نیا و نوبخت و سایر مسئولین اقتصادی که هر از چندگاهی بحث حذف ثروتمندان و راهکارهای آن را مطرح می کنند میباشد و در صورت نیاز میتوان با بررسی بیشتر و کارشناسی دقیقتر طرحی پخته تر برای ارائه به مقامات شده و ارائه گردد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۸
شهروز صبوری

تقریبا یکسال قبل بود که این پیشنهاد رو مطرح کردم و امروز که وبلاگ جدید در حال فعالیت است مناسب دیدم اینجا بذارم تا دوستان جدید هم مشاهده کرده و نظرشون رو درباره اش اعلام کنند.


001-2

مدتیه فکری ذهنم رو مشغول کرده یعنی هر جا میرم بحث فرهنگ و بی فرهنگیه . فرهنگ آپارتمان نشینی , فرهنگ رانندگی , فرهنگ شهرنشینی و … مردم , همسایه ها , مقامات , مسئولین , دوستان و هر کسی رو میبینم درباره مسائل فرهنگی صحبت میکنند . در کشوری که به فرهنگ غنی اسلامی ایرانی مشهور است در کشوری که کتابهایی چون بوستان و گلستان و مثنوی معنوی داریم در کشوری که تمامی احادیث , روایات و سخن بزرگان پیرامون مسائل فرهنگی و رفتاری است چرا باید وضعیت چنین باشد؟ وقتی حرف از حجاب میشه یه عده میگن پلیس باید بی حجاب رو بگیره زندانی کنه و یه عده میگن نه این کار فایده نداره و کار فرهنگی لازمه وقتی بحث اعتیاد میشه میگن بگیر و ببند جواب نمیده و کار فرهنگی میخواد وقتی بحث رانندگی و تصادفات هست میگن باید کار فرهنگی بشه تا تصادفات کمتر بشه , چه بسا هزینه های هنگفتی که برای همایش ها و کنفرانس ها و جلسات فرهنگی هزینه میشه مقالاتی ارائه میشه یه عده صحبت های زیبا میکنند تصاویری پخش میشه فیلم هایی تهیه میشه ولی دست آخر چیزی که در واقع مشاهده میشه عقب رفت روزافزون فرهنگ و مسائل فرهنگی هست به طوریکه معلوم نیست ده یا بیست سال آینده در چه وضعیتی باشیم و اما چه میشود کرد ؟

البته تا امروز در اینباره بسیار گفته و شنیده شده است و هر کسی از ظن خود نظری داده برخی افراد راهکارهایی دادن که مدتی اجرایی شده برخی فعالیت ها به نتیجه ای هر چند مختصر رسیده و برخی بدون نتیجه تعطیل شده است مردم به یاد دارند طرح هایی که در کوتاه مدت برای پیشگیری از برخی مسائل فرهنگی اجرا شده برای مثال روزگاری شهرداری ها کیسه زباله رایگان پخش میکردند تا از کثیف شدن سطح شهر جلوگیری کنند اما تمامی این طرحها مقطعی بوده و بدون ارزیابی دقیقی از اثربخشی آنها لغو شده و بی نتیجه مانده است پس چه باید کرد و در با این شرایط چگونه باید مردم ایران را به فرهنگ اصیل خود بازگرداند؟؟؟

به نظر بنده در کنار تمامی فعالیتهایی که تا امروز انجام شده و میشود مانند استفاده از رسانه ها مانند ساخت فیلم ها , بنرها و آگهی های فرهنگی , برگزاری همایش ها و جلسات , استفاده از ظرفیت مساجد و منابر و … باید درسی به نام فرهنگ در مقاطع اولیه تحصیلی یعنی زمانی که شخصیت فرد شکل میگیرد قرار داده شود و مسائل فرهنگی در آن تدریس شود تا هر فردی از همان اوایل زندگی با این مسائل آشنا شده و راهکار درست زندگی کردن و فرهنگ صحیح را یاد بگیرد شاید ما امروز در هر درسی اعم از فارسی , دینی , اجتماعی و … مقداری از مسائل فرهنگی را به کودک گوشزد میکنیم ولی این دروس پراکنده که شاید با بی حوصلگی یا حتی نا آشنایی معلم تدریس شود جوابگوی نیاز فرهنگی امروز جامعه نباشد . اگر درس و کتابی مخصوص فرهنگ باشد که تمامی مسائل فرهنگی در آن گردآوری شده و معلم متخصص آنرا تدریس نماید یقینا نتیجه گیری بهتری خواهد شد مخصوصا که در سالهای اولیه تحصیل (مثلا اول تا سوم ابتدایی) باشد و به صورت متوالی در ذهن کودک ثبت گردد. این کتاب میتواند حاوی سرفصلهای فرهنگی مانند فرهنگ شهرنشینی , فرهنگ آپارتمان نشینی , فرهنگ رانندگی , صداقت , امانت داری , احترام به بزرگتر , نظافت , محیط زیست و … باشد که اگر افراد در سنین پایین به موقع این مسائل را یاد بگیرند دیگر نیازی به هزینه های کلان نیست تا در سنین بالا و وقتی کار از کار گذشته است این مسائل را آموزش داد.

این پیشنهادی است برای مسئولین وزارت آموزش و پرورش و سایر متولیان امور آموزش و فرهنگی کشور که در مورد آن تامل نمایند شاید بتواند راهکاری باشد برای رفع برخی از معضلات فرهنگی کشور و حتی در صورت کار کارشناسی دقیق میتواند راهگشا و تثبیت کننده فرهنگ غنی ایرانی در نسل های آینده شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۱
شهروز صبوری
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۴۸ ب.ظ

پیشنهاداتی برای شهرم (2-اقامتگاه)

چند ماه قبل نوشتم که تصمیم دارم گهگاه به برخی مشکلات و کاستی های شهر اشاره کرده و علاوه بر اشاره برای آنها راهکار یا پیشنهادی نیز ارائه کنم که بدین منظور در اولین پیشنهاد ساخت یک سالن نمایشگاهی دایمی برای شهرمان را ارائه کردم و اینک که موسم عید و سفر و ... بود بنا به شرایط زمانی پیشنهادی دیگر از این دست تهیه کرده ام که به شرح زیر است.
یک عید نوروز دیگر گذشت و طبق روال سالهای گذشته که اکثر مردم کشورمان در این ایام به مسافرت های تفریحی یا دید و بازدید قوم و خویش می رفتند امسال نیز جاده های کشور شاهد خیل عظیم مسافرانی بودند که در حال تردد در بین شهرها و استانهای کشورمان بودند .ما نیز شاهد هستیم مسافرانی بیشمار که به شهر و شهرستان ما آمدند و امروز با سپری شدن تعطیلات به خانه هایشان برگشتند و اهالی شهرمان که به مسافرت رفته بودند نیز برگشتند.اما نکته ای که سالهاست دیده میشود و در چنین ایامی بیشتر و پررنگ تر میشود بحث محل های اقامت این مسافران هست که واقعا مشکل بزرگی هست و لازم می باشد که راهکاری برای آن اندیشید.هرگاه که مسئولین در سطح کلان صحبت از توریست و گردشگری و ... می کنند آخرش به این ختم می شود که امکانات رفاهی برای گردشگران از جمله محل اقامت و هتل و مسافرخانه و ... به اندازه کافی نداریم و حتی در صورت حضور گردشگر به دلیل ضعف در اسکان نمیتوان به طور مناسب از آنها پذیرایی کرد نمود بارز این مسئله نیز خیل انبوه چادرهایی هست که در سفر به مناطق گردشگری کشور شاهد هستیم به طوریکه اکثر مسافران امروزه دیگر به دلیل مشکلات و مسائل اقامتگاهی سعی کرده اند خودکفا شده و با داشتن یک چادر به هر شهری رسیدند با برپا کردن آن شب خود را سپری کنند ولی متاسفانه شهر ما همین امکانات ضعیف را هم ندارد و اکثر مواقع وقتی فردی آدرس محل اقامت میخواهد مجبوریم سکوت کنیم و توان پاسخگویی نداریم . وضعیت به طوری است که امسال دانشگاه آزاد اعلام کرد مهمانسرای خود را برای استفاده مسافران تجهیز و در اختیار افرادی که مایل هستند قرار داد که باید از این اقدام به موقع و مناسب تقدیر و تشکر کنیم ولی چرا باید کار به جایی برسد که نیاز به استفاده از مهمانسرای دانشگاه برای مسافران شود؟؟؟
به همین منظور به مسئولین شهرستان پیشنهاد میشود یا در تعامل با بخش خصوصی یا از محل اعتبارات دولتی به فکر تجهیز محلی برای اقامت برخی مسافران باشند چون این فقط مسافران شخصی نیستند که به این شهر می آیند و گهگاه مسافران دولتی که برای ماموریت یا برخی مسافران برای اهداف دانشگاهی یا ... به شهر می آیند که مجبورا در تبریز اقامت می کنند و برای انجام کارشان به شهر آمده و دوباره برمیگردند که این کار اصلا خوب نیست و زیبنده شهری که لقب فرهنگی را یدک می کشد نیست.البته یقینا هتلداری در کشور ما با مشکلات زیادی روبرو است که بخش خصوصی به تنهایی وارد کار نشده و خود را درگیر این بخش نمی کند و همچنین با توجه به هزینه های سرمایه گذاری زیاد بخش دولتی نیز توان انجام آن را ندارد پس چکار باید کرد آیا به همین منوال باشیم و وقتی نصف شب مثلا مسافری ماشینش در شهر ما خراب می شود و مجبور به اقامت میشود بگوییم جای مناسبی برای اقامت وجود ندارد؟؟؟به طور خلاصه پیشنهاد میشود اقامتگاهی مناسب (و نه لوکس که هزینه اش بالا باشد) ساخته شود که برای این منظور دولت میتواند از زمینهای دولتی بهره برده و با مشارکت بخش خصوصی که یقینا اگر حمایت های دولتی را ببیند راغب خواهد بود ساختمانی ساخته و تجهیز نماید که در اختیار شهر و
شهروندان عزیز باشد به طوریکه در ایام سفر مسافران بتوانند شبی در آن اقامت نمایند و در ایام عادی نیز اگر ماموری دولتی برای ماموریت به شهر ما می آید ساکن شود یا اگر دانشجویی برای امورات دانشگاهی خود مجبور است یکی دو شب در شهر ما ماندگار شود در آن اقامت نماید و کلا محلی باشد که شبانه روز در اختیار اهالی باشد . اصلا لازم نیست ساختمانی آنچنانی ساخته شود که هزینه ها بالا رود همین که اتاق هایی ساده با حداقل امکانات رفاهی داشته باشد کافی است و می تواند بسیاری از مشکلات را حل نماید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۸
شهروز صبوری