وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری

وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.
مقالات ذیل را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده و در مجلات داخلی و بین المللی نیز به انتشار رسانده ام:
1- بازاریابی سبز در ایران ، پتانسیل ها و چالش ها (1389)
2- رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران (1392)
3- وقف ثروت بی پایان در تاریخ و فرهنگ شبستر (1392)
4- فرایند گذار به توسعه با رویکرد حماسه اقتصادی (1392)
5- آموزش کارآفرینی نیاز امروز فضای کسب و کار (1393)
6- کارآفرینی راهی به سوی بهبود فضای کسب و کار (1393)
7- ارتباط کارآفرینی و هویت اقتصادی (1393)
8- Entrepreneurship Training is the Requirement of Business Environment of Today (2014)
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ق.ظ

همه آمارهای کنکور 94 - نتایج اوایل مرداد

خبرگزاری فارس: همه آمار کنکور 94/ اعلام نتیجه اولیه هفته اول مرداد

حسین توکلی سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور در گفت‌و گو با خبرنگار گروه دانشگاهخبرگزاری فارس، پیرامون جزئیات برگزاری آزمون سراسری سال 94 گفت: در این آزمون تعداد 878 هزار و 74 داوطلب ثبت نام کردند که از این تعداد 516 هزار و 493 نفر زن و 361 هزار و 581 نفر مرد و به عبارتی 58/82 درصد داوطلبان زن و 41/18 درصد داوطلبان مرد بودند.

وی افزود: تعداد 45 هزار و 670 داوطلب از گروه‌های آزمایشی 1، 2، 3 و 5 علاقه‌مندی خود را به شرکت در گروه آزمایشی هنر و تعداد 106 هزار داوطلب از گروه‌های آزمایشی 1، 2، 3 و 4 علاقمندی خود را به شرکت در گروه‌های زبان خارجی اعلام کردند.

توکلی با بیان اینکه آزمون هر یک از گروه‌های آزمایشی به طور جداگانه برگزار شده است تصریح کرد: هر داوطلب برای حضور در جلسه آزمون می‌بایست پرینت کارت شرکت در آزمون گروه آزمایشی مربوط را می‌داشت، لذا با توجه به آمار ثبت نام کنندگان و آمار علاقمندان به شرکت در گروه آزمایشی هنر و زبان خارجی، علاوه بر گروه آزمایشی اصلی خود که جمعا 151 هزار و 670 نفر بوده است، لذا برای برگزاری آزمون تعداد 1 میلیون و 29 هزار و 744 کارت ورود به جلسه آزمون صادر شده است.

مشاور رئیس سازمان سنجش آموزش کشور خاطرنشان کرد: آزمون سراسری سال 94 در صبح و بعدازظهر روزهای پنجشنبه و جمعه 21 و 22 خرداد 94 در 365 شهرستان، 17 کشور خارجی و 463 حوزه امتحانی برگزار شده است.

توکلی گفت: دو ساعت پس از پایان برگزاری آزمون هر گروه آزمایشی سوالات دفترچه آزمون عمومی و اختصاصی داوطلبان گروه آزمایشی مربوط بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده شده است. سوالات دفترچه آزمون عمومی و اختصاصی داوطلبان هر یک از گروه‌های آزمایشی پنجگانه آزمون سراسری سال 94 خارج از کشور نیز از ساعت 12 روز شنبه 23 خرداد 94 بر روی سایت سازمان سنجش قرار گرفته است.

وی با بیان اینکه کلید تصحیح سوالات آزمون عمومی و اختصاصی تمام گروه‌های آزمایشی از ساعت 18 روز یکشنبه 24 خرداد 94 بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده شده است، گفت: پس از برگزاری آزمون تمامی پاسخنامه‌ها به صورت لاک و مهر و پلمب شده به سازمان سنجش منتقل می‌شود و کار قرائت پاسخنامه هر داوطلب توسط دو دستگاه علامت خوان جداگانه قرائت و نتیجه با یکدیگر تطبیق داده شده است.

توکلی ادامه داد: پس از اطمینان از صحت قرائت پاسخنامه‌ها به طور موردی نیز نتیجه به صورت دستی کنترل و از صحت قرائت اطمینان مجدد حاصل شده است.

سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور اظهار داشت: از تعداد 878 هزار و 74 داوطلب ثبت نام کننده در آزمون سراسری 94 تعداد 795 هزار و 677 داوطلب در جلسه آزمون حاضر و تعداد 82 هزار و 397 داوطلب در جلسه غایب بودند. به عبارت دیگر 90/62 درصد داوطلبان در جلسه حاضر و 9/38 درصد آنان غایب بودند.

وی در ادامه سخنان خود گفت: از تعداد 151 هزار و 670 داوطلب علاقمند به شرکت در گروه آزمایشی هنر و زبان‌های خارجه تعداد 124 هزار و 37 داوطلب در جلسه آزمون علاوه بر گروه آزمایشی اصلی خود حاضر شده بودند.

توکلی پیرامون اعلام نتیجه اولیه آزمون سراسری سال 94 گفت: نتیجه این آزمون به صورت کارنامه تنظیم و کارنامه تمامی داوطلبان شرکت کننده در آزمون تا هفته اول مرداد 94 بر روی سایت سازمان سنجش قرار می گیرد.

مشاور رئیس سازمان سنجش آموزش کشور افزود: پاسخنامه داوطلبان آزمون سراسری سال 94 با رتبه کشوری کمتر از 75 هزار در هر یک از گروه‌های آزمایشی علوم ریاضی، فنی، تجربی و انسانی و رتبه کشوری کمتر از 10 هزار در گروه‌های آزمایشی هنر و زبان‌های خارجی برای اطلاع داوطلبان مذکور بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده خواهد شد.

وی خاطرنشان کرد: داوطلبانی که مجاز به انتخاب رشته می‌شوند ضرورت دارد با دریافت دفترچه راهنمای انتخاب رشته‌های تحصیلی و مطالعه آن و سایر اطلاعیه‌های سازمان در دهه اول مرداد 94 انتخاب رشته کنند.

توکلی در پایان گفت: بدیهی است سازمان سنجش نیز در رابطه با روش انتخاب رشته و استفاده از نرم افزار انتخاب رشته مجازی و معرفی رشته‌های‌‌ آموزش عالی اطلاع لازم را در زمان مشخص شده در اختیار داوطلبان قرار خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۰
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۲ ق.ظ

استاد و برگه امتحانی

یک ماجرای شاید واقعی …
استادی بازگو میکردند که پس از یک سفر خارج کشور به خانه برگشتم
برگه های امتحانی دانشجوهایم را تصحیح می کردم که ….
به برگه ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت؛
با خودم گفتم ایرادی ندارد
بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد…
از تطابق برگه ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم…
تصحیح کردم و 17/5 گرفت.. احساس کردم زیاد است؛
کمتر پیش می آید کسی از من این نمره را بگیرد..
دوباره تصحیح کردم 15 گرفت…
برگه ها تمام شد؛
با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود …
تازه آنجا بود که
فهمیدم “کلید” آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کرده ام
نکته :
١. اغلب ما نسبت به دیگران سخت گیر تریم تا نسبت به خودمان.
٢. بعضى وقتها اگر خودمان را تصحیح کنیم متوجه خواهیم شد به آن خوبی که گمان می کردیم هم نیستیم !


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۲
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ

حکایت (این هم می گذرد)

روزی از کوچه پس کوچه های پایین شهر میگذشتم ، چشمم به مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت افتاد که به دیواری خیره شده بود و میگریست . نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم نوشته شده بود :
“این هم میگذرد”
علت را پرسیدم، گفت این دست خط من است. چند سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم حال صاحب چندین کارخانه ام. پرسیدم پس چرا دوباره به اینجا برگشتی؟ گفت آمدم تا باز بنویسم :
“این هم میگذرد”.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۸
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ

مایکل دل (DELL)


مایکل دل در سن ۱۲ سالگی تنها با فروش تمبر توانست هزار دلار درآمد داشته باشه.

او بعدها شروع به فروش اشتراک روزنامه «هوستن پست» کرد و اعتماد به نفس خود رو با درآوردن پول بیشتر بالاتر برد. گفته می‌شه که تا سن ۱۶ سالگی پول کافی برای خرید یک ب.ام.و را در آورده بود.

مایکل، سپس در سن ۱۹ سالگی زندگی خودش رو برنامه‌ریزی کرد. او دقیقا می دونست که چه می‌خواد بدست بیاره ــ و اون رو به دست آورد.

دونستن این‌که در زندگی «چی می خوای» و «به کجا می خوای برسی» یکی از مهم‌ترین راه‌کارهای موفقیته. ومایکل می‌دونست که می‌خواد یک کارآفرین موفق باشه و با شجاعت و به‌کارگیری توانمندی و استعدادهای خودش، این رویایش رو دنبال کرد.

مایکل شور و شوق شدید خود رو نسبت به کامپیوتر در سن ۱۵ سالگی کشف کرد. زمانی که والدین او یک کامپیوتر اپل به او هدیه دادند، مایکل به جای استفاده از اون، کامپیوتر را کاملا از هم باز کرد تا با بررسی جزء به جزء آن متوجه شود که یک کامپیوتر چطور کار می کند. بعد از اون یک کامپیوتر آی.بی.ام خرید و به شناخت اجزای اون و بررسی چگونگی مونتاژ یک کامپیوتر پرداخت. او در نهایت تسلط تکنیکی کامل در این زمینه رو بدست آورد که همین به او کمک کرد تا در سن پایین، به یک میلیاردر تبدیل بشه!

مایکل کار خود را با هزار دلار شروع کرد، او برنامه کاری خودش رو طرح‌ریزی و دنبال کرد.

او در دانشگاه کامپیوترها را براساس مشخصات درخواستی مشتری مونتاژ می کرد و مستقیما به مشتری می فروخت. او با این ایدۀ جدید، تمامی کامپیوترها رو براساس اولویت و نیاز مشتری سوار می کرد و به قیمت پایین و به‌طور مستقیم به مشتری می فروخت.

دل اولین کسی بود که روش فروش مستقیم را به صنعت IT (فناوری اطلاعات) معرفی کرد. این روش تقاضای زیادی برای خرید کامپیوترها در پی داشت.

دل می‌دونست که می‌تونه با فروش به قیمت پایین و ارائه خدمات فنی خوب، از نمایندگی‌های فروش کامپیوتر جلو بزند ــ و زد.

مانند خیلی از افراد موفق دنیا، دل نیز کار خود را از کوچک شروع کرد. بیشتر سفارش‌های او از طریق دوستان و آشنایان بود و از طریق آنها افراد دیگری نیز با او و کارش آشنا می‌شدند.

او آرام آرام کار خود رو با خریدن یک دفتر کار کوچک و استخدام چند نیروی کار گسترش داد. نبود فروشنده واسطه نیز در این میان به سود او می‌افزود.
در سال ۱۹۸۳ دل شرکت Dell Computer Corporation را تاسیس کرد و در سال ۱۹۸۵ شروع به طراحی و ساخت کامپیوترهایی با قطعات خارجی کرد. از همون ابتدا، تمرکز دل بر روی مشتریان و ارائه خدمات خوب بود و این دیدگاه رو در تمامی طول راه برای خود نگاه داشت و گام به گام رویای خود را پیش برد.

در سال ۱۹۹۲، شرکت دل به فهرست پانصد کمپانی برتر جهان راه پیدا کرد و باعث شد که مایکل دل در سن ۲۷ سالگی جوان‌ترین مدیر عامل یک شرکت برتر جهان معرفی بشه.
یک نوآوری دیگر دل این بود که شرکت او، نخستین شرکتی بود که کامپیوتر را به‌صورت اینترنتی می‌فروخت.

در حال حاضر نه‌تنها کسب‌وکار او همچنان در حال رشده، بلکه تونسته به رده‌های اول شرکت‌های برتر جهان راه پیدا کنه.

واقعا شگفت‌انگیزه: مایکل دل با فقط هزار دلار ایده‌ش رو استارت زد و در حال حاضر شرکت ش بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش داره!

اگر دِل توسنت… شما هم میتونید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۴
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

قدیمی ترین شرکت جهان

فکر می کنید قدیمی ترین شرکت ثبت شده در جهان کجاست و چند سال قدمت دارد؟
کونگو گومی، (به انگلیسی: Kongō Gumi) شرکت ساخت‌وساز ژاپنی است، که به‌عنوان قدیمی‌ترین شرکت ثبت شده جهان، شناخته می‌شود!
این شرکت از سال ۵۷۸ میلادی که فعالیتش را آغاز کرد، تاکنون، در طول بالغ بر ۱۴۰۰ سال، توسط خانواده کونگو مدیریت می‌شد و همواره بطور مداوم فعالیت داشته است. تا اینکه بخش اعظم سهام آن، در اختیار یکی از شرکت‌های رقیب قرار گرفت و از آن پس، بعنوان زیرمجموعه شرکت بزرگتر، قرار گرفت.
دفتر مرکزی شرکت کونگو گومی، در شهر اوساکا قرار داشت. ریشه‌های تاسیس این شرکت، به سال ۵۷۸ میلادی بازمی‌گردد، که معماری کره‌ای به‌نام شیتنو-جی، به درخواست شاهزاده شوتوکو، بمنظور ساخت معبد بودایی، از باکجه به ژاپن نقل مکان کرد. سپس شیتنو-جی تصمیم گرفت، در ژاپن بماند و شرکتی برای خود ثبت نماید. در طول قرن‌ها، شرکت کونگو گومی، در ساخت بسیاری از ساختمان‌های مشهور ژاپن، مشارکت داشته است، مانند: قلعه اوساکا، که در قرن ۱۶ میلادی احداث گردید.
اسناد ثبت و شجره‌نامه‌ای به طول ۱۰ فوت، متعلق به مالکین کمپانی کونگو گومی می‌باشد، که در قرن ۱۷ میلادی بازنویسی شده است، و مالکیت کنونی خانواده کونگو بر این شرکت، تا ۴۰ نسل قبل را مشخص می‌نماید…! که در نوع خود، بی‌نظیر می‌باشد.
شرکت کونگو گومی در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ با مشکلات مالی فراوانی مواجه شد، تا اینکه در ماه ژانویه سال ۲۰۰۶ این شرکت موقتأ منحل گردید. سپس دارایی‌های آن، توسط شرکت تاکاماتسو خریداری شد.
شرکت کونگو گومی تا پیش از ورشکستگی، در حدود ۱۰۰ کارمند در اختیار داشت و در سال ۲۰۰۵، درآمد سالانه‌ای معادل ۷٫۵ ¥ میلیارد ین (۷۰ $ میلیون دلار) را کسب نمود. آخرین مدیرعامل آن، ماساکازو کونگو بود. وی از نسل چهلم خانواده کونگو است، که رهبری شرکت کونگو گومی را، در اختیار داشتند. هم‌اکنون شرکت کونگو گومی، همچنان به عنوان یک شرکت تابعه از شرکت تاکاماتسو، فعالیت می‌نماید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۳
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ق.ظ

تصویر مدیریتی (تورم مدیریت)

سلام

اینم تصویری است که در سایت راهکار مدیریت قرار داده شده و اشاره اش به وضعیت نیروهای کاری بر میگرده به طوریکه وقتی نیاز به نیروی کار جدید نباشه و استخدام جدید و استفاده از کارکنان تازه وارد نباشه به مرور افرادی که دارای تجربه و سابقه بیشتر بوده به رده های بالا ترقی کرده و پستهای مدیریتی رو میگیرن و یه روز میبینند در یک بخش چندین مدیر وجود داره و تنها یکی دو کارمند عادی زیر دست اونها هست.چنین سازمانهایی معمولا به زودی به پایان راه خود رسیده و به دلیل عدم تحرک و فعالیت تعطیل شده یا در سازمانهای دیگر ادغام می شوند.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۳
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۴ ق.ظ

سخنی از بیل گیتس

bil geits258

هیچ رازی در کار من وجود ندارد …
خیلی ساده ؛ من طرحم را به 1200 نفر نشان دادم ،
نهصد نفرشان قاطعانه گفتند : نه!
و سیصد نفر به آن توجه کردند ،
هشتاد و پنج نفرشان نظر مثبتی داشتند ولی در عمل هیچ کاری نکردند ،
سی نفر از آنان طرح را جدی گرفتند،
و یازده نفرشان با سرمایه گذاری در طرح من را مولتی میلیاردر کردند …


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۴
شهروز صبوری
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ب.ظ

قوانین پارکینسون

قانون پارکینسون مفهومی رایج در مدیریت است و نام آن از نام تاریخدان انگلیسی سیریل پارکینسون گرفته شده که در سال۱۹۵۵ در مقاله‌ای طنزآمیز در مجله اکونومیست به آین قانون اشاره کرده است.

وقت بیشتر= اتلاف وقت بیشتر
کارمند بیشتر= بیکاری بیشتر
دخل بیشتر= خرج بیشتر


اصل اول: 

وقت بیشتر= اتلاف وقت بیشتر

قانون پارکینسون می گوید کار طوری گسترش می یابد که زمان داده شده را پر کند یا به عبارتی می گوید کار به اندازه ی زمانی که برای انجام آن وجود دارد ادامه می یابد.یک مثال برای درک بهتر
قانون پارکینسون می گوید اگر برای انجام پروژه ای یک هفته وقت لازم باشد و به شما برای انجام دادن همان پروژه دو هفته وقت بدهند شما به اندازه ی دو هفته برایش وقت صرف می کنید یعنی شما پروژه را در پایان آن دو هفته به اتمام می رسانید گرچه یک هفته کافی بود.

بخش دیگری از این قانون می‌تواند کمی از تنبلی‌هایی که در انجام کارهای‌مان به خرج می‌دهیم را توجیه کند و به ما بگوید چرا همیشه در دقیقه 90 همه کارها را انجام می‌دهیم. حتما برای شما هم پیش آمده که برای یک کار ساده هفته‌ها از رئیس‌تان زمان بگیرید و باز هم درست در لحظه آخر آن کار را با عجله بسیار تمام کنید یا این‌که با وجود داشتن چند هفته وقت قبل از امتحان‌تان، باز هم اصلی‌ترین مباحث را پشت در ورود به جلسه مرور کنید و به‌خودتان تعهد دهید که در ترم بعد هرگز چنین اتفاقی را تکرار نمی‌کنید اما با وجود گذشت سال‌ها و سال‌ها باز هم همین روال را پیش ببرید و نتوانید از آن رها شوید. 

اگر مدیر یک سازمان هم باشید ممکن است برای بالا بردن کیفیت کارتان وقت بیشتری به کارمندتان بدهید اما باز هم کاری پر اشتباه و کم‌دقت را آن هم در زمانی طولانی‌تر تحویل بگیرید. شاید شما گناه این اتفاقات را برگردن خود یا کارمندان‌تان بیندازید و فکر کنید اگر فرد دیگری در این موقعیت بود به شکلی دیگر عمل می‌کرد اما پارکینسون می‌گوید، این یک موضوع همه‌گیر است و تا برایش برنامه‌ریزی دقیقی انجام ندهید نمی‌توانید از شرش خلاص شوید.

این قانون می‌گوید، مهم نیست که برای انجام یک کار به شما چقدر زمان داده می‌شود، چه یک هفته و چه یک ماه برای شما فرقی نخواهد کرد، زیرا شما کارتان را به اندازه همان زمانی که داده شده طول می‌دهید. 

از نظر پارکینسون، استرس و فشار کار در تمام این مدت همراه شما خواهد بود و هرگز خودتان نخواهید فهمید چرا نمی‌توانید در زمانی که برای کار کافیست آن را تمام کنید و نه در زمانی که به شما برای انجام آن داده شده است. این قانون می‌گوید، هرچقدر به شما برای انجام یک پروژه وقت داده شود، شما همان‌قدر برای تمام شدنش وقت خواهید گذاشت مثلا اگر برای کاری که شما توان انجام دادنش را در یک هفته دارید، 2 هفته زمان درنظر گرفته شود، هرگز شما آن را در یک هفته تمام نخواهید کرد و بازهم چیزی که برای شما از این وقت اضافه باقی می‌ماند، همان اضطراب دقیقه نودی است. شاید بد نباشد برای کم کردن این اضطراب و دور زدن زمان راه‌حل‌هایی پیدا کنید و اگر مدیر هستید بتوانید در زمانی که برای انجام آن کار لازم است آن را از کارمندتان بخواهید و نه زمانی بیشتر چراکه این زمان بیشتر تنها رکود کار شما را بالا می‌برد و نه‌کیفیت و دقت انجام آن را.

وقتی کارها کش می‌آید…

یک لیست از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و زمانی که برای انجام آن مورد نیاز است را نیز برآورد کنید و در مقابل هر کدام بنویسید. اگر هم چند پروژه‌ دانشگاهی پیش‌روی‌تان است اولویت‌های‌تان را مشخص کنید و باز هم برآورد زمانی‌تان را مقابل هر کدام یادداشت کنید. زمانی که برای انجام کارها تعیین کرده‌اید را جدی بگیرید و به‌خودتان اطمینان دهید که طبق این زمان‌بندی پیش خواهید رفت نه‌فرصتی که دیگران به شما می‌دهند. در تمامی مدت انجام کارتان قانون پارکینسون را از یاد نبرید؛ اگر شما محدودیتی برای خودتان قائل نشوید کارتان همانطور کش خواهد آمد، پس اگر دیگران شما را محدود نمی‌کنند خودتان برای خودتان چهارچوب تعیین کنید. شما می‌توانید با شروع هر هفته، لیستی از کارهایی که پیش‌روی‌تان است را مشخص کنید و حتی اگر مدیران‌تان وقت بیشتری به شما برای انجام‌شان می‌دهند، به این فکر کنید که در 6 روز کاری توان انجام چه میزان از این کارها را دارید یا این‌که در وقت درنظر گرفته شده برای امتحان‌تان می‌توانید چطور پیش بروید و به چه کارهای دیگری هم برسید.

اصل دوم: 

کارمند بیشتر= بیکاری بیشتر

قانون پارکینسون با این اصل شروع می‌شود: کار به همان اندازه‌ای که برایش وقت یا نیروی انسانی باشد، کش می‌آید. این قانون تلاش می‌کند سیستم آزار‌دهنده اداری را موشکافی کند و به ما بگوید که چرا برای یک کار ساده اداری باید روزها و هفته‌ها وقت بگذاریم، از این اتاق سازمان به اتاق دیگر پاس داده شویم و در نهایت کارمان هم آنطور که باید انجام نشود. پارکینسون «تمایل مدیران به داشتن مرئوسان بیشتر» را انگیزه گسترش بوروکراسی‌ها می‌داند که در نتیجه موجب افزایش کارکنان وایجاد وظایف تکراری می شود.


پارکینسون اصرار دارد که اگر برای کاری که از عهده 2 کارمند بر می‌آید 10 کارمند هم استخدام کنیم، نه کار سریع‌تر انجام می‌شود و نه کیفیت انجام شدنش فرقی می‌کند بلکه آن کار به اندازه 10 نفر از ما نیروی بیهوده می‌گیرد. او از این طریق سیستم وقت‌گیر اداری را توضیح می‌دهد و معتقد است که براساس این اصل، ادارات با اختصاص تعداد بیشتری نیروی انسانی برای کارهای ساده تنها سیر انجام کار را طولانی‌تر می‌کنند و وقت بیشتر و هزینه بالاتری را به سازمان و مراجعان تحمیل می‌کنند. طبق قانون پارکینسون، با افزایش تعداد کارمندها سرعت انجام کار بالاتر نمی‌رود بلکه کارکنان موضوعات ساده و ابتداعی را بیهوده به هم ارجاع می‌دهند و بیشتر از قبل انجام کار را به تعویق می‌اندازند. پارکینسون با توضیح این اصل تلاش می‌کند که از مدیران بخواهد، در سیستم استخدام کارمندان‌شان تجدیدنظر کنند و به جای پر کردن چارت سازمانی به فکر انجام بهتر کارها باشند. او معتقد است در اکثر مواقع چرخه اداری بیهوده طولانی می‌شود و کارمندی که توان انجام کار را دارد، تنها برای پیروی از آن روال اداری کار را به دیگران ارجاع می‌دهد و این موضوع می‌تواند سازمان را به مرور دچار یک وضعیت نامساعد کند و بیشتر وقت و هزینه را به انجام کارهایی اختصاص دهد که نیازی به انجام‌شان نیست. البته این اصل فقط به درد مدیران اداره‌ها نمی‌خورد. شما حتی در منزل هم گاهی با این اصل سروکار دارید. کمی فکر کنید…

اگر مدیر هستید…

براساس اصل پارکینسون جدا شدن تخصص‌های ساده و سپردن‌شان به نیروهای متعددی که به‌اصطلاح متخصص هم هستند هیچ نفعی برای سازمان و همین‌طور برای مراجعان ندارد. اما پارکینسون مدیران را برای آسودگی از این چرخه تنها نمی‌گذارد. او می‌گوید اگر شما مدیر یک سازمان هستید یا این‌که کسب و کار خودتان را دارید، بهتر است برای استخدام کارمندان‌تان کمی محتاط‌تر باشید. قرار نیست همه کارها را بر دوش یک نفر بگذارید اما نباید با جدا کردن بیش از حد تخصص‌ها و استخدام آدم‌های متعدد برای یک کار، چرخه را طولانی‌تر کنید و روند انجام کارتان را کندتر. حتی اگر یک کارمند ساده باشید، می‌توانید این موضوع را در کار خودتان هم اجرا کنید. در میان ارزش‌گذاری‌های اداری پیش‌قدم شدن و تلاش برای آسان‌تر انجام شدن کارها، اصلی مهم تلقی می‌شود. شما می‌توانید بدون آسیب زدن به کارهایی که وظیفه انجام‌شان را دارید، برای انجام بخشی از کارهای دیگر که توان و تخصص‌شان را دارید پیش‌قدم شوید و در محدوده کوچک خودتان مانع از طولانی شدن این چرخه کاری شوید.

اصل سوم: 

دخل بیشتر= خرج بیشتر

خرید کمتر= کمتر پول خرج کردن= نیاز کمتر به کار= وقت اضافه بیشتر؛ شاید همین معادله ساده بتواند انگیزه‌ای باشد که از جیب‌تان بیشتر مراقبت کنید و نگذارید پول‌های‌تان به راحتی خرج شوند. حتما شما هم بارها و بارها این سوال را از خود پرسیده‌اید که چرا با وجود بالاتر رفتن رتبه کاری‌تان و بیشتر شدن درآمدتان هنوز زندگی‌تان مثل قبل می‌گذرد یا با وجود این‌که در کنار شغل اصلی‌تان یک کار پاره وقت هم دارید، باز هم نیمه‌ ماه بی‌پول می‌شوید و برای پرداخت اقساط‌تان هم مشکل دارید. پارکینسون دلیل این مشکل را پیروی نکردن از معادله‌ بالا می‌داند. او در قانونش به‌گونه‌ای دیگر به این موضوع می‌پردازد و سعی می‌کند دلیل بی‌پولی همیشگی ما را توضیح دهد و به این سوال‌مان پاسخ دهد که چرا با وجود بیشتر شدن درآمدمان هنوز هم پس‌اندازی نداریم و همان گرفتاری‌های قدیمی را برای گذراندن زندگی‌مان داریم. براساس این قانون، مهم نیست شما چقدر پول در می‌آورید، زیرا تمام پولی که در می‌آورید و حتی کمی بیشتر از آن را خرج می‌کنید. قانون پارکینسون می‌گوید، هزینه‌های مردم درست هم‌پایه درآمدشان بالا می‌رود و هرچه افراد بیشتر پول دربیاورند، هزینه‌های‌شان هم بیشتر می‌شود. برای درک کردن این قانون نیازی به مثال‌های عجیب و غریب نداریم. اگر شما به آدم‌های دوروبرتان نگاه کنید، می‌بینید که اغلب آدم‌ها این روزها چند برابر حقوقی که برای نخستین بار گرفته‌اند درآمد دارند اما باز هم برای جمع کردن دخل و خرج‌شان، به ریال ریال آن پول احتیاج دارند و با وجود افزایش درآمد، نمی‌توانند پس‌اندازی داشته باشند. از نظر این قانون مهم نیست که چقدر پول درمی‌آورید بلکه نکته این‌جاست که هیچ وقت پول لازم برای زندگی به آن شکلی که دوست دارید را ندارید. با وجود ارتقای شغلی و افزایش درآمد، شما به زحمت می‌توانید تغییر درآمدتان را در تغییر سبک زندگی‌تان مشاهده کنید. 

حتی اگر اضافه کاری بیشتری بمانید یا حقوق بیشتری دریافت کنید، باز هم روز سی‌ام ماه را به سختی و به انتظار حقوقی که فردا می‌گیرید، می‌گذرانید.

پول پول می‌آورد…

اگر خرج کردن شما آرام‌تر از درآمدتان افزایش یابد، می‌توانید کمی پس‌انداز داشته باشید. از نظر این قانون با کم کردن سرعت ولخرجی‌های‌تان می‌توانید وابستگی اقتصادی با کارتان را کمتر کنید و کمتر از اطراف‌‌تان به این درآمد ماهانه وابسته باشید. طبق این اصل اگر شما بتوانید با بالا رفتن درآمدتان، هزینه‌های رایج زندگی‌تان را زیاد بالا نبرید یا در واقع با سرعت کمتری آن‌ها را بیشتر کنید، خیلی زود می‌توانید سبک زندگی‌تان را ارتقا دهید و از طرف دیگر پول بیشتری هم به دست بیاورید. شاید بد نباشد چند ماهی این قانون را امتحان کنید و صرف‌نظر از این‌که چقدر درآمدتان اضافه شده، هزینه‌های‌تان را در همان حد و حدود قبل نگه دارید و بعد از چند ماه تاثیرش را روی زندگی‌تان ببینید. این قانون همان حرف قدیمی پول پول می‌آورد را تایید می‌کند اما در شرایطی که شما کمی برای خرج کردن آن پول مکث کنید و نگذارید حساب‌تان همیشه تا ریال آخر خرج شود. 

بهتر است برای استخدام کارمندان‌تان کمی محتاط‌تر باشید. قرار نیست همه کارها را بر دوش یک نفر بگذارید

چگونه صرفه جو باشید؟

اگر از این‌که هیچ وقت پس‌اندازی برای روز مبادا ندارید خسته شده‌اید، بهتر است راه و رسم صرفه‌جویی را یاد بگیرید و در زمانی کوتاه به آنچه انتظار دارید برسید.

هدفمند پیش بروید: برای خودتان یک هدف مشخص کنید. این پول جمع شده را قرار است چطور خرج کنید؟ هر چه این هدف برای شما ارزشمندتر باشد، موفقیت شما در این صرفه‌جویی بیشتر خواهد شد. خرید ماشین، بزرگ‌تر‌کردن خانه، خرید دوربینی که دوستش دارید، رفتن به یک سفر و… همگی می‌توانند هدف شما برای این پس‌انداز باشند.

حساب مخارج‌تان را داشته باشید: لیستی از تمام هزینه‌های‌تان تهیه کنید. برای این کار می‌توانید یک ماه تمام پول‌هایی را که می‌پردازید روی کاغذ فهرست کنید و در پایان ماه ببینید که چقدر پول خرج کرده‌اید و بیشترین و کمترین هزینه‌های شما برای چه چیزهایی بوده است. با این کار می‌توانید دور مخارج غیرضروری را خط بکشید و ببینید که در شرایط عادی و با کمی صرفه‌جویی چقدر می‌توانید پس انداز کنید. 

واقع گرا باشید: شما قبل از هر کار باید شناختی از خود داشته باشید. درست است که می‌خواهید پس‌انداز کنید و باید سبک زندگی‌تان را کمی تغییر دهید اما نباید غیرواقعی و احساسی در این مورد تصمیم بگیرید. اگر شما اهل اتوبوس‌سواری نیستید، هرگز به این فکر نکنید که چطور با اتوبوس و مترو سواری می‌توانید پس انداز کنید. چنین تصمیم‌هایی را در شرایطی بگیرید که بتوانید به آن عمل کنید.

زمان تعیین کنید: یک دوره را برای این مرحله از پس‌اندازتان درنظر بگیرید. برای مثال اگر شما به 3 میلیون پول احتیاج دارید یک برآورد زمانی هم برای جمع کردنش درنظر بگیرید. سعی کنید به این زمان پایبند باشید و حتی با وجود میل شدیدتان به خرید، در این دوره از پرداختن پول‌های اضافی صرف‌نظر کرده و سعی کنید هزینه‌ زندگی‌تان را تا آن‌جا که می‌توانید پایین بیاورید.

عابربانک‌تان را فراموش کنید: یکی از دلایل پرخرجی شما می‌تواند همین کارت عابربانک‌تان باشد زیرا به محض ورود به یک مغازه و انتخاب یک کالای غیرضروری خیلی راحت کارت‌تان را بیرون می‌آورید و بدون توجه به هدف‌تان آن کالا را می‌خرید. شاید بد نباشد که در این دوره صرفه‌جویی، مدتی عابربانک‌تان را با خود نبرید و تنها ابتدای هفته بودجه‌ای که برای یک هفته‌تان درنظر گرفته‌اید را از آن بیرون بیاورید و سعی کنید تا پایان هفته به آن پول پایبند باشید. شما می‌توانید درصورت صرفه جویی بیشتر و تمام نکردن این بودجه، خودتان را با یک خرید کوچک یا غذای بیرون شاد کنید

پارکینسون نظرات جالب دیگری هم دارد :

زمانی که برای هر قلم از اقلام دستور جلسه صرف می شود با میزان اهمیت یا مبلغ آن اقلام رابطه معکوس دارد” یعنی مدیران در مورد هرچی که بیشتر بلدند ، بیشتر وقت گذاشته و بحث می کنند تا آنچه که بلد نیستند!
مدیران علاقه دارند تا افراد تحت سرپرستی خود را چند برابر کنند” یعنی مبادرت به استخدام نیروهای غیر ضروری و تشدید بروکراسی
البته شاید این حالت به دلیل عقده حقارت و خود کم بینی باشد . فردی که با دو خصوصیت بی کفایتی و حسادت وارد یک سلسله مراتب می شود ، چون کیفیت کارش درجه دو است ، مرئوسان درجه سه استخدام می کند! چنین سازمانی برای بهتر شدن تلاش نمی کند و چون تقریبا هیچ کاری هم نمی کند ، لذا سریع به هدفهای از پیش تعیین شده می رسد و مورد تشویق هم قرار می گیرد.
خواهش می کنم یک بار دیگر به مفهوم قوانین پارکینسون دقیق شوید و اگر نظری دارید با مثالی همراه کنید تا بحت بیشتر پخته شود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۵
شهروز صبوری
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ب.ظ

حکایت (شانس و بدشانسی)

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ . ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ !
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮔﻠﻪ ﺍﺳﺐ ﺑﺮﮔﺸﺖ . ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻪ ﺧﻮﺵ
ﺷﺎﻧﺴﯽ !
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ : ﺍﺯﮐﺠﺎﻣﻌﻠﻮﻡ؟
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺯ
ﭘﺸﺖ ﺍﺳﺐ ﺑﺰﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﭘﺎﯾﺶ ﺷﮑﺴﺖ . ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ :ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ !
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ؟
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﮊﺍﻧﺪﺍﺭﻣﻬﺎﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺑﻐﯿﺮ
ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻋﺠﺐ ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺴﯽ !
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﮐﺠﺎﻣﻌﻠﻮﻡ؟؟؟؟
ﺣﺎﻻ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻫﻢ ﭘﺮﺍﺯﺍﯾﻦ ” ﺍﺯﮐﺠﺎﻣﻌﻠﻮﻡ ” ﺍﺳﺖ .ﭘﺲ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﺷﺎﮐﺮ
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩ .ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻣﺎﻣﯿﮑﺸﯿﻢ،ﺩﺭﯾﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﻭ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎﯾﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ …
ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺯﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﺩﻟﮕﺮﻣﯽ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ، ﺩﻟﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺳﻨﮕﯿﻨﯿﻪ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﻨﻪ .
ﭘﺲ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻧﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۲۱:۳۳
شهروز صبوری
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ

آبراهام لینکلن

آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود ،
پدر لینکلن کفاش سلطنتی بود و کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر و یا تمیز می کرد .
آبراهام پس از سالها تلاش و شکست ، در سال 1861 به عنوان رئیس جمهور امریکا برگزیده شد. اولین سخنرانی او در مجلس سنای بدین صورت گذشت ،
نمایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده بود ناراضی بودند .
چرا که او از یک خانواده فقیر و فاقد سطح اجتماعی بالا بود .
زمانی که لینکلن برای سخنرانی پشت تریبون قرار گرفت قبل از آنکه لب باز کند و سخنی بگوید یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی
تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد ،
” آبراهام !
حالا که بطور شانسی رئیس جمهور شده ای فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی ! “
مسلماً هر فردی در جایگاه لینکلن قرار داشت با این نماینده گستاخ که او را اینگونه مورد خطاب قرار داده برخورد می کرد !
اما آبراهام لینکلن این چنین نکرد .
او لبخندی زد و سخنرانی خود را اینطور شروع کرد ،
” من از آقای نماینده بسیار بسیار ممنونم که در چنین روزی مرا به یاد پدرم انداخت .
چه روز خوبی و چه یاد آوری خوبی !
من زندگی و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم .
آقایان نماینده بنده در اینجا اعلام می کنم که بنده مانند پدرم ماهر نیستم .
با این حال از دستان هنرمند او چیزهایی آموخته ام .
پس اگر کسی از شما تمایل به تعمیر کفش خود داشت با کمال میل حاضر به تعمیر کفشش خواهم بود !
یکی از اقدامات مهم و تاثیر گذار لینکلن خاتمه بخشیدن به تاریخ برده داری در ایالات متحده امریکا بود .
هر چه هستی همون باش ، هر چه نیستی نگو کاش .

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۱
شهروز صبوری