وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری

وبلاگ علمی , عمومی شهروز صبوری
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.
مقالات ذیل را در کنفرانس های ملی و بین المللی ارائه کرده و در مجلات داخلی و بین المللی نیز به انتشار رسانده ام:
1- بازاریابی سبز در ایران ، پتانسیل ها و چالش ها (1389)
2- رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران (1392)
3- وقف ثروت بی پایان در تاریخ و فرهنگ شبستر (1392)
4- فرایند گذار به توسعه با رویکرد حماسه اقتصادی (1392)
5- آموزش کارآفرینی نیاز امروز فضای کسب و کار (1393)
6- کارآفرینی راهی به سوی بهبود فضای کسب و کار (1393)
7- ارتباط کارآفرینی و هویت اقتصادی (1393)
8- Entrepreneurship Training is the Requirement of Business Environment of Today (2014)

۵۴ مطلب با موضوع «مقالات و مطالب علمی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ

هرم جمعیتی دانشجویان کشور

سلام

دانشگاه و جمعیت دانشجویی ایران با وضع پیچیده ای روبرو است که باید با کارشناسی بیشتری بهش نگریست و برنامه ریزی دقیقتری برایش صورت داد وگرنه در اینده به مشکل و معضل بزرگی تبدیل خواهد شد هر چند امروز نیز مشکل شده است ولی به هر حال فکری برایش باید کرد قبل از انکه امکان جلوگیری از مشکلات نباشد .

اگر یادتان باشد وقتی کنکور غولی بزرگ در راه داوطلبین علم و دانش بود کمتر کسی میتوانست وارد دانشگاه شود و کسانی هم که وارد میشدند در مقطع کاردانی و کارشناسی درس میخواندند و در مقاطع تکمیلی نیز کمتر کسی درس میخواند که از اینده شغلی خود نیز مطمئن بود طوریکه در مقطع کارشناسی کلاسهایی با 30-40 نفر تشکیل میشد و در مقطع ارشد 5 تا 10 نفر و در نهایت در مقطع دکترا 2 تا 5 نفر که معمولا کلاسی تشکیل نمیشد بلکه در اتاق اساتید درس میخواندند ولی روزگار گذشت و علم و دانش چنان وفوری یافت که همه وارد دانشگاه شدند و در عرض 3-4 سال همه به مقاطع بالاتر رفتند از ان طرف هم رشد جمعیتی شدیدا کاهش یافت و همگی مسائل دست به دست هم دادند تا امروز شاهد تبدیل هرم جمعیتی دانشجویی باشیم هرمی که از ابتدای تشکیل دانشگاه در ایران به شکل زیر بود :

http://www.managementportal.ir/wp-content/uploads/2013/10/25deb__16392364039608165278.jpg

و امروز به هرم زیر تبدیل شد و شاهد هستیم که مقطع کاردانی تقریبا در حال انحلال میباشد و کسی در این مقطع وارد تحصیل نمیشود و در مقطع کارشناسی هم کلاسها با همان 10-12 نفر به زور تشکیل میشه در حالیکه کلاسهای مقطع ارشد با دانشجویان بالای 20-30 نفر تشکیل میشه و در کمال تعجب و تاسف کلاس دکترا که باید تنها پژوهشی باشد با تعداد 20 نفر تشکیل میشه در حالیکه اصلا امکان چیزی به نام پژوهش در این شرایط وجود ندارد و کلاسهای دکترا نیز شبیه کلاسهای مدرسه راهنمایی و دبیرستان شده است که استاد تنها وقتش را صرف مدیریت کلاس میکند تا تحقیق و پژوهش :

http://www.managementportal.ir/wp-content/uploads/2013/10/69c9f__98123953452447009830.jpg

و در این شرایط اینده وضع علم و دانش کشور در وضعیتی مبهم به سر برده و معلوم نیست با افزایش دکترهای کشور که همین امروز نیز بیشترشان بیکار هستند چه خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۲
شهروز صبوری
چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ق.ظ

رفتارسازمانی (Organizational Behavior)

رفتار سازمانی (Organizational Behavior) مطالعهٔ تأثیر افراد، گروه‌ها و ساختارها بر رفتار در یک سازمان است که هدف آن، به کار بردن این دانش برای بهبود کارایی سازمان‌ است.

رفتار سازمانی علم مطالعه و کاربرد دانش درباره نحوه برخورد مردم، افراد و گروه‌ها در سازمانها می‌باشد. این کار با رویکرد سیستمی انجام می‌شود. یعنی روابط بین مردم و سازمانها را در ارتباط با کل افراد، گروه ها، سازمانها و سیستم‌های اجتماعی تشریح می نماید و هدف آن دستیابی به اهداف انسانی سازمانی و اجتماعی با ایجاد روابط بهتر می‌باشد.

رفتار سازمانی رشته ای در حال رشد می باشد، دپارتمان مطالعات سازمانی در اکثر دانشگاه ها وجود دارد و همچنین دانشگاه های زیادی برنامه های روانشناسی صنعتی را اجرا کرده می کنند.

پیتر دراکر و پیتر سنژ کسانی بودند که مطالعات آکادمیک را در عمل اجرا کردند. در بیست سال گذشته مطالعات رفتار سازمانی توسعه یافته اند و با رشته های دیگر ترکیب گردیده است.

فیلسوف یونانی پلوتو درارتباط با اساس رهبری مطالبی نوشته است،نویسنده و فیلسوف ایتالیایی نیکولو ماکیاولی نیز بحثی در ارتباط با قدرت سازمانی و سیاست دارد.آدام اسمیت در سال 1776، گونهٔ جدیدی از ساختار سازمانی را که بر مبنای تقسیم کار استوار بود راارئه کرد.یکصد سال بعد،ماکس وبر ،جامعه شناس آلمانی، در ارتباط با سازمان عقلایی و رهبری کاریز ماتیک مطالبی منتشر کرد.مدتی بعد فردریک وینسلو تیلور استفاده سیستماتیک از هدف گذاری و پاداش و انگیزش کارمندان را ارائه کرد.

در دههٔ1920 استاد دانشگاه هاروارد،التون مایو و همکارانش مطالعاتی را در زمینهٔ تولید در وسترن الکتریک واقع در هاثورن در ایالات متحده انجام دادند.

ماکس وبر پایه گذار مطالعات آکادمیک همراه با توسعه مدیریت علمی بوده است و تیلوریسم حد اعلای حرکت وی می باشد.

بعد از جنگ جهانی اول، تمرکز مطالعات سازمانی بر روی اینکه چگونه عوامل انسانی و روانشناسی بر روی سازمان اثر می گذارند تغییر کرد که موجب مطالعات هاثورن گردید. جنبش روابط انسانی بر روی گروه و انگیزش تمرکز داشت.

چستر برنارد ، هنری فایول ، فردریک هرزبرگ ، آبراهام مازلو ، دیوید مک کللند و ویکتور وروم از برجسته ترین محققان این دوره می باشند.

جنگ جهانی دوم نیز موجب تغییرنگرش گردید.تدارکات وسیع و تحقیق در عملیات موجب جلب نظر مجدد علاقه مندان به مطالعه سازمان ها گردید.نظریهٔ سیستم ها مربوط به این دوره می باشد.

تحقیقات اثر گذار در این دوره عمدتاً توسط هربرت الکساندر سیمون و جیمز.جی.مارچ انجام شده است. تمرکز در دههٔ 1960 و 1970 عمدتاً بر روی روانشناسی اجتماعی بود،تأگید مطالعات آکادمیک نیز بر روی مطالعات کمی بود.

در این هنگام شاهد انفجاری از نظریه ها بودیم که بیشتر توسط دانشگاه استنفورد و دانشگاه کارنگی ملون انجام می شد.سازمان غیر رسمی ، نظریه اقتضائی و چند نظریه دیگر حاصل این دوران می باشد.

التون مایو اداره مطالعات هاثورن با وی بود.او ملیتی استرالیایی داشت.مایو در نوشته هایش در سال 1931 مدیران را به توجه به نیاز های عاطفی کارکنان فرا می خواند.

ماری پارکر فالت او پیشرو مدیریت مشاوره ای در دنیای صنعتی بود.به نظر او مدیران باید به انگیزش کارکنان برای بهبود عملکرد شغلی اقدام نمایند.

داگلاس مک گرگور او دو نظریه دارد که متضاد هم به نظر می رسند.اولین نظریه به نظریه X شهرت دارد و نظریه دوم نظریه y است.

رفتار شهروندی‌ سازمانی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۷
شهروز صبوری
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۱ ب.ظ

کارآفرینی (Entrepreneurship)

سلام. با توجه به اینکه رشته دکترای خود بنده کارآفرینی میباشد مناسب دیدم طی پستی این موضوع رو بررسی کنم:

کارآفرینی چیست؟

 در مورد تعریف کارآفرینی دیدگاه های مختلفی وجود دارد و درک کامل مفهوم و موضوع ” کارآفرینی ” نیازمند اطلاع از دیدگاه های بین رشته ای می باشد. کارآفرینی برحسب ماهیت خود و توجه محققان رشته های مختلف از نظر روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، صنعت و حتی تاریخی تعریف شده است.

واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی “Entrepreneurs” به معنای “متعهد شدن” نشات گرفته است کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خویش تشریح نموده اند.

کارآفرینی از مباحثی است که در تمامی ابعاد توسعه اقتصادی و اجتماعی از حدود 20 سال به این طرف عملاً در دنیای تجارت و کسب و کار مطرح شده است. از جمله تعاریف کارآفرینی می توان به موارد زیر اشاره نمود:

 ژوزف شومپیتر( 1934) فرآیند کارآفرینی را ” تخریب خلاق” می نامد به عبارت دیگر ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید و یا ابداع روشهای نوین در امور جاری است. روش نوین همان “تخریب خلاق” می باشد. از نظر وی نوآوری در هر یک از زمینه های ذیل کار آفرینی محسوب می شود :

1 – ارائه کالای جدید.

2 – ارائه روش جدید در فرآیند تولید.

3 – گشایش بازاری جدید.

4 – یافتن منابع جدید.

5 – ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت.

کارآفرینی کیفیتی است که افراد را قادر می سازد یک فعالیت جدید را شروع کنند یا با قدرت و به طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند.

کارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگیری این پدیده می تواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود. کارافرینی فرآیندی است که طی ان فرد کارآفرین با ارائه ایده و فکر جدید ایجاد کسب و کار با قبول مخاطره و تحمل ریسک، محصول و خدمت جدید را ارائه میکند.

اگرچه تعاریف گوناگونی از کارآفرینی ارائه شده است، لیکن بیشتر نویسندگان و صاحب نظران در مجموع کارآفرینی را  فرآیند شناسایی فرصتهای اقتصادی، ایجاد کسب و کار و شرکتهای جدید، نوآور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصتهای شناسایی شده می دانند که در نتیجه آن کالا ها و خدمات جدیدی عرضه می شود

تفاوت کارافرین با خلاق، نواور ، مخترع ، سرمایه گذار  و مدیر :

در خیلی از موارد، به خاطر نزدیکی و وجود تشابهات بین واژه های کارآفرین ، نوآور، مخترع، سرمایه گذار، و مدیر ، آنها را به جای یکدیگر به کار می برند. در این قسمت به تفاوت های آنان اشاره می شود.

خلاق :

خلاقیت یک پدیده ذهنی است و فرد خلاق کسی است که فکر و ایده ی جدیدی داردو به دنبال روش جدیدی برای هر موضوع است. به عنوان مثال هر کدام از افراد عادی در مواجه شدن با شیشه کثیف خودرو ، به این فکر می افتد که شیشه را تمیز کند. ولی فرد خلاق احتمالا به این فکر می افتد که چگونه می توان شیشه ای تولید کرد که کثیف نشود. در اینجا فرد خلاق به دنبال راه تازه برای یک مشکل است.

مخترع :

خلاقیت و اختراع به هم نزدیک اند.گفته شده که فرد خلاق ، به دنبال راه و روش تازه برای حل مشکل است. اما او هنوز راه و روش را پیدا نکرده است.ایجاد کننده راه و روش تازه ، همان مخترع است. پس مخترع کسی است که روش یا محصولی را برای اولین بار تولید می کند.در مثال فوق، کسی که شیشه ای تولید کند که کثیف نشود و نیاز به شستن نداشته باشد، مخترع است.

نوآور :

کسی است که قابلیت استفاده و مقرون به صرفه بودن محصول اختراع شده را بررسی  و در صورت امکان، آن را تجاری می کند. در مثال بالا ، پس از اختراع شیشه توسط مخترع، فرد نوآور بررسی می کند که شیشه تولیدی در مقایسه با شیشه های قبلی، چقدر مقرون به صرفه و اقتصادی است.

سرمایه گذار :

سرمایه گذار کسی است که سرمایه ( مالی ) را در اختیار افراد (در اینجا منظور کارآفرینان است) می گذارد و در برابر آن در سود و منفعت به دست آمده نیز شریک می شود. در مثال فوق ، کارآفرین برای تجاری کردن محصول تازه اختراع شده (شیشه) احتمالا به سرمایه زیادی نیاز دارد.به همین دلیل با سرمایه گذاری صحبت می کند تا از سرمایه او برای انتقال محصول به بازار استفاده کند. سرمایه گذار نیز قبول می کند و سرمایه خود را در اختیار کارآفرین قرار می دهد و در پی آن، در سودی که او از این راه به دست می آورد شریک می شود.

مدیر :

مدیران ، واحد کسب و کار را اداره می کنند و کارآفرینان با نگاه فرصت گرایانه، واحد کسب و کار را راه اندازی می کنند. از آنجا که هر کارآفرینی مسئولیت تمام کارهای مربوط به کسب و کار را بر عهده دارد، به طور کلی می توان گفت هر کارآفرینی مدیر است اما هر مدیری کارآفرین نیست. به تفاوت این دو  در جدول اشاره شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
شهروز صبوری
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ

برند چیست؟

با سلام

با توجه به اینکه امروزه مفهوم برند کاربرد بسیاری در اصطلاحات داره خواستم طی مطلبی درباره آن صحبت کنم به همین منظور ابتدا این مفهوم رو تعریف میکنم تا در ادامه به بحث پیرامون مطالب آن و برندهای معروف و … بپردازم:


مدیریت برند برندینگ Brand Managemen Branding

طبق تعریف انجمن بازاریابی امریکا، برند یا نمانام، (به انگلیسی: Brand) یک نام، عبارت، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری است که مشخص‌کنندهٔ خدمات یا فروشندهٔ محصولی خاص باشد که به وسیلهٔ آن از دیگر محصولات و خدمات مشابه متمایز می‌گردد. عنوان قانونی برای برند، نشان تجاری است.

برند مجموعه گره های ذهنی یا تداعیات کارکردی، احساسی، عقلی و مزیت هایی است که ذهن بازار هدف را اشغال نموده است. تداعی معانی پیون دادن تصاویر و نشانه ها با برند یا مزایا و فواید یک برند است. این مزایا یا فواید برند است که مبنای تصمیم گیری برای خرید آن واقع خواهد شد.

برند،(به انگلیسی: Brand) همان چیزی است که مخاطب با دیدن، شنیدن، حس کردن و یا هرگونه ارتباطی با آن بصورت ذهنی (Conceptual)، دیداری (Visual) یا شنیداری (Verbal) صفات و ویژگی‌های خود را در ذهن و قلب مخاطب تداعی می‌کند.
برند شامل همه احساسات، ویژگی ها و مفاهیمی است که به یک نام گره خورده است؛ برند، برداشت افراد از یک نام است.

در فارسی واژهٔ برند معمولاً برای اشاره به محصول یا خدمتی به کار می‌رود که ارزش اعتباری و اجتماعی بالایی داشته باشد.به بیان دیگر «برند» دارای ماهیت اجتماعی است و برندهای قدرت‌مند آن‌هایی هستند که افراد نسبت به آن‌ها حس مالکیت دارند و برای مثال می‌گویند: «این برند، اسم برند دلخواه من است». نمانام‌های برتر می‌توانند هیجان و عواطف مصرف‌کنندگان خود را برانگیزند و مشتریان نیز به این نام‌ها اعتماد داشته و از آنها انتظار خلق ایده‌های برتر و نوآوری در محصولاتشان را دارند.

در این راستا موضوع وفاداری به برند از مهمترین موضوعات موردتوجه شرکتها می‌باشد و شرکتها همواره به دنبال راههایی برای کسب و جلب وفاداری مشتریان می‌باشند. یکی از مهمترین معیارهای وفاداری به برند، عامل یادآوری و بازآوری برند با گروه کالایی خاص می‌باشد که زمینه را برای خریدهای مجدد مشتریان فراهم می‌آورد


brandnames

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۷
شهروز صبوری
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ب.ظ

اکبر مشدی

اکبر مشتی نخستین ایرانی بود که به تجارت بستنی روی آورد. نام واقعی او اکبر مشهدی ملایری بود.

اکبر ملایری در سال 1868 میلادی در روستایی در ملایر به دنیا آمد. برای پیدا کردن کار مجبور شد به همراه برادرش، روستای محل تولد خود را به سوی شهر ترک کند. اما برادرش به دست راهزنان کشته شد. اکبر پیش از بستنی فروشی مشاغل متعددی را آزمود. مدتی شکر و چای از تهران به شهرهای شمالی می برد و از آنجا هیزم به تهران می آورد تا بتواند روزگارش را بگذراند.

در سن 20 سالگی با «ممد ریش» آشنا شد. ممد ریش با درباریان مظفرالدین شاه آشنایی داشت و از این طریق او هم توانست با بستنی آشنا شود. زمانی که رضا شاه به قدرت رسید، اکبر ملایری و ممد ریش زمان را برای گشایش نخستین بستنی فروشی ایران مناسب دیدند و نخستین بستنی فروشی خود را در نزدیکی میدان راه آهن افتتاح کردند. دو سال بعد ممد ریش از این کار دست کشید اما اکبر کماکان مصمم به ادامه این راه بود.

محمد ملایری تنها وارث اکبر مشدی می گوید: «بستنی ایرانی که اکبر مشتی درست کرد با نوع خارجی آن کاملاً متفاوت بود. ایرانیان سرشیر، گلاب و زعفران را بیشتر می پسندیدند. اکبر مشتی از برخی گیاهان به جای افزودنی‌های غذایی استفاده کرد.» او اضافه می کند، اکبر مشتی زحمت زیادی کشید. او مجبور بود زمستانها را در کوههای اطراف تهران به دنبال تهیه یخ باشد. در آن زمان هنوز یخچال در کشور وجود نداشت و مردم از یخچال طبیعی استفاده می کردند؛ آنها گودالهای عمیق گاه تا 60 متر حفر و در آنها برای تابستان یخ انبار می کردند. درباریان، سفرا و مردم عادی مشتریان اکبر مشتی بودند. محمد می گوید: «یکبار فخرالدوله – مادر علی امینی – اکبر مشتی را با خودش به فرانسه برد تا آنجا برایشان بستنی سرو کند.»

اکبر مشتی بیش از نود سال عمر کرد و در نود و دو سالگی از مشکل کلیه درگذشت. روزنامه های عراقی و پاکستانی هم خبر درگذشت او را چاپ کردند. یک دیپلمات پاکستانی مقاله ای دربزرگداشت او نوشت. اکبر مشتی به علت مشغله کاری هیچگاه ازدواج نکرد تا فرزندی داشته باشد. هر کیلوگرم بستنی درجه یک اکبر مشدی در زمان حیاتش سه ریال بود اما او شاهد صنعتی شدن بستنی سازی نبود. [۱].”..


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۸
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ

مایکل دل (DELL)


مایکل دل در سن ۱۲ سالگی تنها با فروش تمبر توانست هزار دلار درآمد داشته باشه.

او بعدها شروع به فروش اشتراک روزنامه «هوستن پست» کرد و اعتماد به نفس خود رو با درآوردن پول بیشتر بالاتر برد. گفته می‌شه که تا سن ۱۶ سالگی پول کافی برای خرید یک ب.ام.و را در آورده بود.

مایکل، سپس در سن ۱۹ سالگی زندگی خودش رو برنامه‌ریزی کرد. او دقیقا می دونست که چه می‌خواد بدست بیاره ــ و اون رو به دست آورد.

دونستن این‌که در زندگی «چی می خوای» و «به کجا می خوای برسی» یکی از مهم‌ترین راه‌کارهای موفقیته. ومایکل می‌دونست که می‌خواد یک کارآفرین موفق باشه و با شجاعت و به‌کارگیری توانمندی و استعدادهای خودش، این رویایش رو دنبال کرد.

مایکل شور و شوق شدید خود رو نسبت به کامپیوتر در سن ۱۵ سالگی کشف کرد. زمانی که والدین او یک کامپیوتر اپل به او هدیه دادند، مایکل به جای استفاده از اون، کامپیوتر را کاملا از هم باز کرد تا با بررسی جزء به جزء آن متوجه شود که یک کامپیوتر چطور کار می کند. بعد از اون یک کامپیوتر آی.بی.ام خرید و به شناخت اجزای اون و بررسی چگونگی مونتاژ یک کامپیوتر پرداخت. او در نهایت تسلط تکنیکی کامل در این زمینه رو بدست آورد که همین به او کمک کرد تا در سن پایین، به یک میلیاردر تبدیل بشه!

مایکل کار خود را با هزار دلار شروع کرد، او برنامه کاری خودش رو طرح‌ریزی و دنبال کرد.

او در دانشگاه کامپیوترها را براساس مشخصات درخواستی مشتری مونتاژ می کرد و مستقیما به مشتری می فروخت. او با این ایدۀ جدید، تمامی کامپیوترها رو براساس اولویت و نیاز مشتری سوار می کرد و به قیمت پایین و به‌طور مستقیم به مشتری می فروخت.

دل اولین کسی بود که روش فروش مستقیم را به صنعت IT (فناوری اطلاعات) معرفی کرد. این روش تقاضای زیادی برای خرید کامپیوترها در پی داشت.

دل می‌دونست که می‌تونه با فروش به قیمت پایین و ارائه خدمات فنی خوب، از نمایندگی‌های فروش کامپیوتر جلو بزند ــ و زد.

مانند خیلی از افراد موفق دنیا، دل نیز کار خود را از کوچک شروع کرد. بیشتر سفارش‌های او از طریق دوستان و آشنایان بود و از طریق آنها افراد دیگری نیز با او و کارش آشنا می‌شدند.

او آرام آرام کار خود رو با خریدن یک دفتر کار کوچک و استخدام چند نیروی کار گسترش داد. نبود فروشنده واسطه نیز در این میان به سود او می‌افزود.
در سال ۱۹۸۳ دل شرکت Dell Computer Corporation را تاسیس کرد و در سال ۱۹۸۵ شروع به طراحی و ساخت کامپیوترهایی با قطعات خارجی کرد. از همون ابتدا، تمرکز دل بر روی مشتریان و ارائه خدمات خوب بود و این دیدگاه رو در تمامی طول راه برای خود نگاه داشت و گام به گام رویای خود را پیش برد.

در سال ۱۹۹۲، شرکت دل به فهرست پانصد کمپانی برتر جهان راه پیدا کرد و باعث شد که مایکل دل در سن ۲۷ سالگی جوان‌ترین مدیر عامل یک شرکت برتر جهان معرفی بشه.
یک نوآوری دیگر دل این بود که شرکت او، نخستین شرکتی بود که کامپیوتر را به‌صورت اینترنتی می‌فروخت.

در حال حاضر نه‌تنها کسب‌وکار او همچنان در حال رشده، بلکه تونسته به رده‌های اول شرکت‌های برتر جهان راه پیدا کنه.

واقعا شگفت‌انگیزه: مایکل دل با فقط هزار دلار ایده‌ش رو استارت زد و در حال حاضر شرکت ش بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش داره!

اگر دِل توسنت… شما هم میتونید

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۴
شهروز صبوری
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

قدیمی ترین شرکت جهان

فکر می کنید قدیمی ترین شرکت ثبت شده در جهان کجاست و چند سال قدمت دارد؟
کونگو گومی، (به انگلیسی: Kongō Gumi) شرکت ساخت‌وساز ژاپنی است، که به‌عنوان قدیمی‌ترین شرکت ثبت شده جهان، شناخته می‌شود!
این شرکت از سال ۵۷۸ میلادی که فعالیتش را آغاز کرد، تاکنون، در طول بالغ بر ۱۴۰۰ سال، توسط خانواده کونگو مدیریت می‌شد و همواره بطور مداوم فعالیت داشته است. تا اینکه بخش اعظم سهام آن، در اختیار یکی از شرکت‌های رقیب قرار گرفت و از آن پس، بعنوان زیرمجموعه شرکت بزرگتر، قرار گرفت.
دفتر مرکزی شرکت کونگو گومی، در شهر اوساکا قرار داشت. ریشه‌های تاسیس این شرکت، به سال ۵۷۸ میلادی بازمی‌گردد، که معماری کره‌ای به‌نام شیتنو-جی، به درخواست شاهزاده شوتوکو، بمنظور ساخت معبد بودایی، از باکجه به ژاپن نقل مکان کرد. سپس شیتنو-جی تصمیم گرفت، در ژاپن بماند و شرکتی برای خود ثبت نماید. در طول قرن‌ها، شرکت کونگو گومی، در ساخت بسیاری از ساختمان‌های مشهور ژاپن، مشارکت داشته است، مانند: قلعه اوساکا، که در قرن ۱۶ میلادی احداث گردید.
اسناد ثبت و شجره‌نامه‌ای به طول ۱۰ فوت، متعلق به مالکین کمپانی کونگو گومی می‌باشد، که در قرن ۱۷ میلادی بازنویسی شده است، و مالکیت کنونی خانواده کونگو بر این شرکت، تا ۴۰ نسل قبل را مشخص می‌نماید…! که در نوع خود، بی‌نظیر می‌باشد.
شرکت کونگو گومی در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ با مشکلات مالی فراوانی مواجه شد، تا اینکه در ماه ژانویه سال ۲۰۰۶ این شرکت موقتأ منحل گردید. سپس دارایی‌های آن، توسط شرکت تاکاماتسو خریداری شد.
شرکت کونگو گومی تا پیش از ورشکستگی، در حدود ۱۰۰ کارمند در اختیار داشت و در سال ۲۰۰۵، درآمد سالانه‌ای معادل ۷٫۵ ¥ میلیارد ین (۷۰ $ میلیون دلار) را کسب نمود. آخرین مدیرعامل آن، ماساکازو کونگو بود. وی از نسل چهلم خانواده کونگو است، که رهبری شرکت کونگو گومی را، در اختیار داشتند. هم‌اکنون شرکت کونگو گومی، همچنان به عنوان یک شرکت تابعه از شرکت تاکاماتسو، فعالیت می‌نماید.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۳
شهروز صبوری
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ب.ظ

قوانین پارکینسون

قانون پارکینسون مفهومی رایج در مدیریت است و نام آن از نام تاریخدان انگلیسی سیریل پارکینسون گرفته شده که در سال۱۹۵۵ در مقاله‌ای طنزآمیز در مجله اکونومیست به آین قانون اشاره کرده است.

وقت بیشتر= اتلاف وقت بیشتر
کارمند بیشتر= بیکاری بیشتر
دخل بیشتر= خرج بیشتر


اصل اول: 

وقت بیشتر= اتلاف وقت بیشتر

قانون پارکینسون می گوید کار طوری گسترش می یابد که زمان داده شده را پر کند یا به عبارتی می گوید کار به اندازه ی زمانی که برای انجام آن وجود دارد ادامه می یابد.یک مثال برای درک بهتر
قانون پارکینسون می گوید اگر برای انجام پروژه ای یک هفته وقت لازم باشد و به شما برای انجام دادن همان پروژه دو هفته وقت بدهند شما به اندازه ی دو هفته برایش وقت صرف می کنید یعنی شما پروژه را در پایان آن دو هفته به اتمام می رسانید گرچه یک هفته کافی بود.

بخش دیگری از این قانون می‌تواند کمی از تنبلی‌هایی که در انجام کارهای‌مان به خرج می‌دهیم را توجیه کند و به ما بگوید چرا همیشه در دقیقه 90 همه کارها را انجام می‌دهیم. حتما برای شما هم پیش آمده که برای یک کار ساده هفته‌ها از رئیس‌تان زمان بگیرید و باز هم درست در لحظه آخر آن کار را با عجله بسیار تمام کنید یا این‌که با وجود داشتن چند هفته وقت قبل از امتحان‌تان، باز هم اصلی‌ترین مباحث را پشت در ورود به جلسه مرور کنید و به‌خودتان تعهد دهید که در ترم بعد هرگز چنین اتفاقی را تکرار نمی‌کنید اما با وجود گذشت سال‌ها و سال‌ها باز هم همین روال را پیش ببرید و نتوانید از آن رها شوید. 

اگر مدیر یک سازمان هم باشید ممکن است برای بالا بردن کیفیت کارتان وقت بیشتری به کارمندتان بدهید اما باز هم کاری پر اشتباه و کم‌دقت را آن هم در زمانی طولانی‌تر تحویل بگیرید. شاید شما گناه این اتفاقات را برگردن خود یا کارمندان‌تان بیندازید و فکر کنید اگر فرد دیگری در این موقعیت بود به شکلی دیگر عمل می‌کرد اما پارکینسون می‌گوید، این یک موضوع همه‌گیر است و تا برایش برنامه‌ریزی دقیقی انجام ندهید نمی‌توانید از شرش خلاص شوید.

این قانون می‌گوید، مهم نیست که برای انجام یک کار به شما چقدر زمان داده می‌شود، چه یک هفته و چه یک ماه برای شما فرقی نخواهد کرد، زیرا شما کارتان را به اندازه همان زمانی که داده شده طول می‌دهید. 

از نظر پارکینسون، استرس و فشار کار در تمام این مدت همراه شما خواهد بود و هرگز خودتان نخواهید فهمید چرا نمی‌توانید در زمانی که برای کار کافیست آن را تمام کنید و نه در زمانی که به شما برای انجام آن داده شده است. این قانون می‌گوید، هرچقدر به شما برای انجام یک پروژه وقت داده شود، شما همان‌قدر برای تمام شدنش وقت خواهید گذاشت مثلا اگر برای کاری که شما توان انجام دادنش را در یک هفته دارید، 2 هفته زمان درنظر گرفته شود، هرگز شما آن را در یک هفته تمام نخواهید کرد و بازهم چیزی که برای شما از این وقت اضافه باقی می‌ماند، همان اضطراب دقیقه نودی است. شاید بد نباشد برای کم کردن این اضطراب و دور زدن زمان راه‌حل‌هایی پیدا کنید و اگر مدیر هستید بتوانید در زمانی که برای انجام آن کار لازم است آن را از کارمندتان بخواهید و نه زمانی بیشتر چراکه این زمان بیشتر تنها رکود کار شما را بالا می‌برد و نه‌کیفیت و دقت انجام آن را.

وقتی کارها کش می‌آید…

یک لیست از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و زمانی که برای انجام آن مورد نیاز است را نیز برآورد کنید و در مقابل هر کدام بنویسید. اگر هم چند پروژه‌ دانشگاهی پیش‌روی‌تان است اولویت‌های‌تان را مشخص کنید و باز هم برآورد زمانی‌تان را مقابل هر کدام یادداشت کنید. زمانی که برای انجام کارها تعیین کرده‌اید را جدی بگیرید و به‌خودتان اطمینان دهید که طبق این زمان‌بندی پیش خواهید رفت نه‌فرصتی که دیگران به شما می‌دهند. در تمامی مدت انجام کارتان قانون پارکینسون را از یاد نبرید؛ اگر شما محدودیتی برای خودتان قائل نشوید کارتان همانطور کش خواهد آمد، پس اگر دیگران شما را محدود نمی‌کنند خودتان برای خودتان چهارچوب تعیین کنید. شما می‌توانید با شروع هر هفته، لیستی از کارهایی که پیش‌روی‌تان است را مشخص کنید و حتی اگر مدیران‌تان وقت بیشتری به شما برای انجام‌شان می‌دهند، به این فکر کنید که در 6 روز کاری توان انجام چه میزان از این کارها را دارید یا این‌که در وقت درنظر گرفته شده برای امتحان‌تان می‌توانید چطور پیش بروید و به چه کارهای دیگری هم برسید.

اصل دوم: 

کارمند بیشتر= بیکاری بیشتر

قانون پارکینسون با این اصل شروع می‌شود: کار به همان اندازه‌ای که برایش وقت یا نیروی انسانی باشد، کش می‌آید. این قانون تلاش می‌کند سیستم آزار‌دهنده اداری را موشکافی کند و به ما بگوید که چرا برای یک کار ساده اداری باید روزها و هفته‌ها وقت بگذاریم، از این اتاق سازمان به اتاق دیگر پاس داده شویم و در نهایت کارمان هم آنطور که باید انجام نشود. پارکینسون «تمایل مدیران به داشتن مرئوسان بیشتر» را انگیزه گسترش بوروکراسی‌ها می‌داند که در نتیجه موجب افزایش کارکنان وایجاد وظایف تکراری می شود.


پارکینسون اصرار دارد که اگر برای کاری که از عهده 2 کارمند بر می‌آید 10 کارمند هم استخدام کنیم، نه کار سریع‌تر انجام می‌شود و نه کیفیت انجام شدنش فرقی می‌کند بلکه آن کار به اندازه 10 نفر از ما نیروی بیهوده می‌گیرد. او از این طریق سیستم وقت‌گیر اداری را توضیح می‌دهد و معتقد است که براساس این اصل، ادارات با اختصاص تعداد بیشتری نیروی انسانی برای کارهای ساده تنها سیر انجام کار را طولانی‌تر می‌کنند و وقت بیشتر و هزینه بالاتری را به سازمان و مراجعان تحمیل می‌کنند. طبق قانون پارکینسون، با افزایش تعداد کارمندها سرعت انجام کار بالاتر نمی‌رود بلکه کارکنان موضوعات ساده و ابتداعی را بیهوده به هم ارجاع می‌دهند و بیشتر از قبل انجام کار را به تعویق می‌اندازند. پارکینسون با توضیح این اصل تلاش می‌کند که از مدیران بخواهد، در سیستم استخدام کارمندان‌شان تجدیدنظر کنند و به جای پر کردن چارت سازمانی به فکر انجام بهتر کارها باشند. او معتقد است در اکثر مواقع چرخه اداری بیهوده طولانی می‌شود و کارمندی که توان انجام کار را دارد، تنها برای پیروی از آن روال اداری کار را به دیگران ارجاع می‌دهد و این موضوع می‌تواند سازمان را به مرور دچار یک وضعیت نامساعد کند و بیشتر وقت و هزینه را به انجام کارهایی اختصاص دهد که نیازی به انجام‌شان نیست. البته این اصل فقط به درد مدیران اداره‌ها نمی‌خورد. شما حتی در منزل هم گاهی با این اصل سروکار دارید. کمی فکر کنید…

اگر مدیر هستید…

براساس اصل پارکینسون جدا شدن تخصص‌های ساده و سپردن‌شان به نیروهای متعددی که به‌اصطلاح متخصص هم هستند هیچ نفعی برای سازمان و همین‌طور برای مراجعان ندارد. اما پارکینسون مدیران را برای آسودگی از این چرخه تنها نمی‌گذارد. او می‌گوید اگر شما مدیر یک سازمان هستید یا این‌که کسب و کار خودتان را دارید، بهتر است برای استخدام کارمندان‌تان کمی محتاط‌تر باشید. قرار نیست همه کارها را بر دوش یک نفر بگذارید اما نباید با جدا کردن بیش از حد تخصص‌ها و استخدام آدم‌های متعدد برای یک کار، چرخه را طولانی‌تر کنید و روند انجام کارتان را کندتر. حتی اگر یک کارمند ساده باشید، می‌توانید این موضوع را در کار خودتان هم اجرا کنید. در میان ارزش‌گذاری‌های اداری پیش‌قدم شدن و تلاش برای آسان‌تر انجام شدن کارها، اصلی مهم تلقی می‌شود. شما می‌توانید بدون آسیب زدن به کارهایی که وظیفه انجام‌شان را دارید، برای انجام بخشی از کارهای دیگر که توان و تخصص‌شان را دارید پیش‌قدم شوید و در محدوده کوچک خودتان مانع از طولانی شدن این چرخه کاری شوید.

اصل سوم: 

دخل بیشتر= خرج بیشتر

خرید کمتر= کمتر پول خرج کردن= نیاز کمتر به کار= وقت اضافه بیشتر؛ شاید همین معادله ساده بتواند انگیزه‌ای باشد که از جیب‌تان بیشتر مراقبت کنید و نگذارید پول‌های‌تان به راحتی خرج شوند. حتما شما هم بارها و بارها این سوال را از خود پرسیده‌اید که چرا با وجود بالاتر رفتن رتبه کاری‌تان و بیشتر شدن درآمدتان هنوز زندگی‌تان مثل قبل می‌گذرد یا با وجود این‌که در کنار شغل اصلی‌تان یک کار پاره وقت هم دارید، باز هم نیمه‌ ماه بی‌پول می‌شوید و برای پرداخت اقساط‌تان هم مشکل دارید. پارکینسون دلیل این مشکل را پیروی نکردن از معادله‌ بالا می‌داند. او در قانونش به‌گونه‌ای دیگر به این موضوع می‌پردازد و سعی می‌کند دلیل بی‌پولی همیشگی ما را توضیح دهد و به این سوال‌مان پاسخ دهد که چرا با وجود بیشتر شدن درآمدمان هنوز هم پس‌اندازی نداریم و همان گرفتاری‌های قدیمی را برای گذراندن زندگی‌مان داریم. براساس این قانون، مهم نیست شما چقدر پول در می‌آورید، زیرا تمام پولی که در می‌آورید و حتی کمی بیشتر از آن را خرج می‌کنید. قانون پارکینسون می‌گوید، هزینه‌های مردم درست هم‌پایه درآمدشان بالا می‌رود و هرچه افراد بیشتر پول دربیاورند، هزینه‌های‌شان هم بیشتر می‌شود. برای درک کردن این قانون نیازی به مثال‌های عجیب و غریب نداریم. اگر شما به آدم‌های دوروبرتان نگاه کنید، می‌بینید که اغلب آدم‌ها این روزها چند برابر حقوقی که برای نخستین بار گرفته‌اند درآمد دارند اما باز هم برای جمع کردن دخل و خرج‌شان، به ریال ریال آن پول احتیاج دارند و با وجود افزایش درآمد، نمی‌توانند پس‌اندازی داشته باشند. از نظر این قانون مهم نیست که چقدر پول درمی‌آورید بلکه نکته این‌جاست که هیچ وقت پول لازم برای زندگی به آن شکلی که دوست دارید را ندارید. با وجود ارتقای شغلی و افزایش درآمد، شما به زحمت می‌توانید تغییر درآمدتان را در تغییر سبک زندگی‌تان مشاهده کنید. 

حتی اگر اضافه کاری بیشتری بمانید یا حقوق بیشتری دریافت کنید، باز هم روز سی‌ام ماه را به سختی و به انتظار حقوقی که فردا می‌گیرید، می‌گذرانید.

پول پول می‌آورد…

اگر خرج کردن شما آرام‌تر از درآمدتان افزایش یابد، می‌توانید کمی پس‌انداز داشته باشید. از نظر این قانون با کم کردن سرعت ولخرجی‌های‌تان می‌توانید وابستگی اقتصادی با کارتان را کمتر کنید و کمتر از اطراف‌‌تان به این درآمد ماهانه وابسته باشید. طبق این اصل اگر شما بتوانید با بالا رفتن درآمدتان، هزینه‌های رایج زندگی‌تان را زیاد بالا نبرید یا در واقع با سرعت کمتری آن‌ها را بیشتر کنید، خیلی زود می‌توانید سبک زندگی‌تان را ارتقا دهید و از طرف دیگر پول بیشتری هم به دست بیاورید. شاید بد نباشد چند ماهی این قانون را امتحان کنید و صرف‌نظر از این‌که چقدر درآمدتان اضافه شده، هزینه‌های‌تان را در همان حد و حدود قبل نگه دارید و بعد از چند ماه تاثیرش را روی زندگی‌تان ببینید. این قانون همان حرف قدیمی پول پول می‌آورد را تایید می‌کند اما در شرایطی که شما کمی برای خرج کردن آن پول مکث کنید و نگذارید حساب‌تان همیشه تا ریال آخر خرج شود. 

بهتر است برای استخدام کارمندان‌تان کمی محتاط‌تر باشید. قرار نیست همه کارها را بر دوش یک نفر بگذارید

چگونه صرفه جو باشید؟

اگر از این‌که هیچ وقت پس‌اندازی برای روز مبادا ندارید خسته شده‌اید، بهتر است راه و رسم صرفه‌جویی را یاد بگیرید و در زمانی کوتاه به آنچه انتظار دارید برسید.

هدفمند پیش بروید: برای خودتان یک هدف مشخص کنید. این پول جمع شده را قرار است چطور خرج کنید؟ هر چه این هدف برای شما ارزشمندتر باشد، موفقیت شما در این صرفه‌جویی بیشتر خواهد شد. خرید ماشین، بزرگ‌تر‌کردن خانه، خرید دوربینی که دوستش دارید، رفتن به یک سفر و… همگی می‌توانند هدف شما برای این پس‌انداز باشند.

حساب مخارج‌تان را داشته باشید: لیستی از تمام هزینه‌های‌تان تهیه کنید. برای این کار می‌توانید یک ماه تمام پول‌هایی را که می‌پردازید روی کاغذ فهرست کنید و در پایان ماه ببینید که چقدر پول خرج کرده‌اید و بیشترین و کمترین هزینه‌های شما برای چه چیزهایی بوده است. با این کار می‌توانید دور مخارج غیرضروری را خط بکشید و ببینید که در شرایط عادی و با کمی صرفه‌جویی چقدر می‌توانید پس انداز کنید. 

واقع گرا باشید: شما قبل از هر کار باید شناختی از خود داشته باشید. درست است که می‌خواهید پس‌انداز کنید و باید سبک زندگی‌تان را کمی تغییر دهید اما نباید غیرواقعی و احساسی در این مورد تصمیم بگیرید. اگر شما اهل اتوبوس‌سواری نیستید، هرگز به این فکر نکنید که چطور با اتوبوس و مترو سواری می‌توانید پس انداز کنید. چنین تصمیم‌هایی را در شرایطی بگیرید که بتوانید به آن عمل کنید.

زمان تعیین کنید: یک دوره را برای این مرحله از پس‌اندازتان درنظر بگیرید. برای مثال اگر شما به 3 میلیون پول احتیاج دارید یک برآورد زمانی هم برای جمع کردنش درنظر بگیرید. سعی کنید به این زمان پایبند باشید و حتی با وجود میل شدیدتان به خرید، در این دوره از پرداختن پول‌های اضافی صرف‌نظر کرده و سعی کنید هزینه‌ زندگی‌تان را تا آن‌جا که می‌توانید پایین بیاورید.

عابربانک‌تان را فراموش کنید: یکی از دلایل پرخرجی شما می‌تواند همین کارت عابربانک‌تان باشد زیرا به محض ورود به یک مغازه و انتخاب یک کالای غیرضروری خیلی راحت کارت‌تان را بیرون می‌آورید و بدون توجه به هدف‌تان آن کالا را می‌خرید. شاید بد نباشد که در این دوره صرفه‌جویی، مدتی عابربانک‌تان را با خود نبرید و تنها ابتدای هفته بودجه‌ای که برای یک هفته‌تان درنظر گرفته‌اید را از آن بیرون بیاورید و سعی کنید تا پایان هفته به آن پول پایبند باشید. شما می‌توانید درصورت صرفه جویی بیشتر و تمام نکردن این بودجه، خودتان را با یک خرید کوچک یا غذای بیرون شاد کنید

پارکینسون نظرات جالب دیگری هم دارد :

زمانی که برای هر قلم از اقلام دستور جلسه صرف می شود با میزان اهمیت یا مبلغ آن اقلام رابطه معکوس دارد” یعنی مدیران در مورد هرچی که بیشتر بلدند ، بیشتر وقت گذاشته و بحث می کنند تا آنچه که بلد نیستند!
مدیران علاقه دارند تا افراد تحت سرپرستی خود را چند برابر کنند” یعنی مبادرت به استخدام نیروهای غیر ضروری و تشدید بروکراسی
البته شاید این حالت به دلیل عقده حقارت و خود کم بینی باشد . فردی که با دو خصوصیت بی کفایتی و حسادت وارد یک سلسله مراتب می شود ، چون کیفیت کارش درجه دو است ، مرئوسان درجه سه استخدام می کند! چنین سازمانی برای بهتر شدن تلاش نمی کند و چون تقریبا هیچ کاری هم نمی کند ، لذا سریع به هدفهای از پیش تعیین شده می رسد و مورد تشویق هم قرار می گیرد.
خواهش می کنم یک بار دیگر به مفهوم قوانین پارکینسون دقیق شوید و اگر نظری دارید با مثالی همراه کنید تا بحت بیشتر پخته شود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۵
شهروز صبوری
پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۷ ب.ظ

قرض الحسنه

در قرآن، سیزده بار با واژه های گوناگون، سخن از قرض به میان آمده و به آن تأکید شده است. در هر جا که کلمه «قرض» آمده به دنبال آن کلمه «حَسناً» نیز آمده است.از این رو در اسلام به وام بی بهره «قرض الحسنه» می گویند. این ترکیب بیانگر آن است که قرض دادن باید به صورت نیکو انجام شود. نیکویی آن را می توان از چند جهت تصوّر کرد: 1. آبرومندانه باشد. 2. بی منّت باشد. 3. بدون چشم داشت به سود و بهره باشد. 4. برای خشنودی خدا باشد. 5. از روی میل و علاقه باشد.
در آیه 20 سوره مزّمّل می خوانیم:
وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و به خدا قرض الحسنه دهید.
در آیه 17 تغابن می خوانیم:
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ:
اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما چند برابر سازد و شما را می بخشد و خداوند تشکّرکننده
و بردبار است.
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و به خدا قرض الحسنه دهید.
در تعریف قرض الحسنه از منظر قانونی و حقوقی نیز داریم :قرض الحسنه اعطایی عقدی است که به موجب آن بانک (بعنوان قرض دهنده) مبلغ معینی را طبق ضوابط مقرر به اشخاص حقیقی و یا حقوقی (به عنوان قرض گیرنده) به قرض واگذار می نماید. تعهد بازپرداخت قرض گیرنده، صرفاً معادل مبلغ دریافتی بعلاوه کارمزد آن خواهد بود.
با وجود تاکیدات فراوان در مورد مفهوم قرض الحسنه در دین مبین اسلام و قانون بانکداری اسلامی کشور امروزه این مفهوم در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا هر کسی به راحتی به منابع قرض الحسنه دسترسی دارد؟ آیا مردم با این مفهوم به اندازه کافی آشنایی دارند؟ آیا بانکها و موسسات مالی رغبتی به پرداخت چنین وامهایی دارند؟ و سوالات بیشماری که میتوان در این رابطه مطرح کرد تا جایگاه قرض الحسنه در کشور مشخص شود و راهکارهای مورد نیاز برای تشویق و افزایش گرایش مردم به این سمت را مشخص نمود.
امروزه اکثر بانکهای کشور خصوصی شده و حتی بانکهای دولتی نیز با توجه به شرایط و وضعیت اقتصادی کشور روی به وامهای تجاری آورده و کمتر اشتیاقی به پرداخت وامهای قرض الحسنه نشان میدهند به طوریکه همه روزه شاهد مسابقه بانکها در افزایش نرخ سود اعطایی به سپرده های مردم و بالطبع افزایش نرخ بهره از وامهای اعطایی هستیم . در کنار این حتی اگر با نرخ بهره و سود بانکی نیز کنار بیاییم مشکل اساسی دیگری نیز که در راه وامهای بانکی قرار دارد بوروکراسی و کاغذبازی موجود در بانکها هست به طوریکه برای اعطای یک وام یک میلیونی باید چند ضامن کارمند و بازاری و … و چندین چک و سفته و سند دیگر به بانک ارائه شود که اکثریت مردم از آن عاجز هستند و همین مسائل باعث میشود تا قید وامهای بانکی را حتی در زمان اجبار زده و روی به روشهای دیگر بیاورند پس چاره کار در چیست؟ و برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
عمل به سنت حسنه قرض الحسنه و دستور خداوند چاره کار میباشد و برنامه مدون ما در این زمینه در قرآن و آموزه های دینی موجود میباشد که با عمل به آنها میتوان بسیاری از مشکلات اقتصادی فوق را حل نمود به طوریکه اگر شاهد باشید امروزه در بسیاری از خانواده ها , محلات , مساجد و … صندوق های قرض الحسنه به راه افتاده است که سرمایه های اندک افراد را جمع کرده و مشکلات بسیاری از کار آنها را حل میکند و بدون هیچ نیازی به مسائل اداری و بانکی و قوانین موجب رفع نیازهای اقتصادی میشود . پس باید مسئولین امر و دولت در راه تقویت این صندوق ها و آشنایی هر چه بیشتر مردم با آنها تلاش کرده و با تقویت آنها سعی در سهیم کردن خود مردم در امور اقتصادی نموده و بسیاری از مشکلات را بوسیله خود مردم حل نماید.
هر چند برخی مسائل و اتفاقاتی که در سالهای اخیر در برخی از موسسات و صندوق های قرض الحسنه رخ داده است و برخی ورشکستگی ها و … باعث کم شدن اعتماد مردم به این صندوق ها شده و آنها همدیگر را از سپرده گذاری در این صندوق ها برحذر میدارند ولی باید توجه داشت که اگر یک یا چند صندوق ورشکست شده اند صدها و هزاران صندوق به صورت کاملا سالم در حال فعالیت و رفع مشکلات مردم هستند پس نباید گناه چند صندوق را به پای کل قضیه قرض الحسنه نوشت و در راه تقویت و استفاده مفید از ظرفیت این صندوق ها کوشا بود.
در نهایت اینکه مردم باید با کارکردهای مفهوم قرض الحسنه آشنا شوند و در راه اندازی صندوق های قرض الحسنه در مقیاس کوچک و در بین دوستان و آشنایان فعالیت نمایند و دولت نیز فعالیت های سالم این موسسات را مورد حمایت قرار داده و موجبات عملی شدن این اصل اسلامی در جامعه را فراهم آورد که یقینا راه حل بسیاری از مشکلات اقتصادی جامعه در گرو تاسیس چنین صندوق هایی است به طوریکه اکنون صندوق هایی هستند که با سرمایه های اندک افراد (هر عضو تنها صد هزار تومان) سرمایه کلان صدها میلیونی بوجود آورده و از این ذخیره به اعضا وامهای بدون بهره و بدون هیچ کاغذبازی و معطلی و … اعطا می نمایند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۴:۰۷
شهروز صبوری
پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۶ ب.ظ

زندگینامه آکیو موریتا بنیانگذار سونی

آکیو موریتا در 26 ژانویه سال 1921 در «ناگویا» واقع در کشور ژاپن متولد شد. او که در رشته فیزیک تحصیل می‌کرد، با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت ارتش ژاپن درآمد و در ناوگان دریایی ارتش به کار مشغول شد.

در هفتم ماه مه سال 1946 «موریتا» به همراه یکی از همرزمانش در جنگ با نام «ماسارو ایبوکا» یک شرکت تعمیر رادیوهای دست دوم تحت عنوان «توکیو تسوشی کوگیو» بنا کردند. در آن زمان او 25 سال و ایبوکا 38 سال داشت و هر دو با سرمایه اولیه 190 هزار ین ژاپن شرکت را با 20 کارمند اداره می‌کردند.

در سال 1949 شرکت اولین نوارهای مغناطیسی خود را روانه بازار کرد و در سال 1950 توانست اولین ضبط صوت‌های ژاپنی را تولید نماید. در سال 1957 نیز اولین رادیوهای جیبی توسط این کمپانی تولید و به بازار عرضه گردید. یک‌سال بعد زمانی که شرکت کوچک سابق، حال به یک کمپانی نسبتا صاحب نام تبدیل شد، تصمیم به تغییر عنوان آن به «سونی» گرفته شد. در سال 1960 کمپانی سونی اولین تلویزیون‌های ترانزیستوری را ابداع و بعد به طور گسترده روانه بازار نمود. در سال 1965 نیز اولین دوربین فیلم‌برداری خانگی توسط این کمپانی ساخته و به بازار عرضه شد. پس از آن محصولات مهم سونی عبارت بودند از واکمن تلویزیون‌های ترینی‌ترون، مایکرو دیسکت‌های کامپیوتر و سرانجام از پلی‌استیشن که هر یک شهرت فراوانی را به سوی این امپراطوری عظیم روانه ساخت. با گسترده‌تر شدن فعالیت کمپانی در عرصه الکترونیک و افزایش حجم تقاضا از سراسر دنیا شعبات متعددی در سراسر این کره خاکی بنا شد. در کشور آمریکا این شعبه در سال 1970 کار خود را با ریاست شخص موریتا آغاز و اینگونه شد که سونی به عنوان اولین شرکت ژاپنی در بورس نیویورک حضور یافت. دو سال بعد یعنی در سال 1972 مجددا Sony اولین کمپانی بود که یک کارخانه آمریکایی دایر می‌کرد.

البته روند کاری موریتا و قلمرو تحت فرمانش همیشه با خط سیر صعودی همراه نبوده است. شکست سونی در رقابت با کمپانی ماتسوشیتا در عرضه و تولید نوارهای وی.اچ.اس و همچنین خرید ناموفق 4/3 میلیارد دلاری این شرکت که قصد داشت با در اختیار گرفتن کمپانی فیلم‌سازی کلمبیا پیکچرز «Columbia Pictures» حضور قطعی در هالیوود داشته باشد، از جمله روزگار تخلی به شمار می‌روند

که در دوره ای مشکلات عدیده ای برای پادشاهی سونی پدید آورده بودند. اما به هر حال سونی همواره حرف اول را در بازار الکترونیک می‌زده و می‌زند.

در رابطه زندگی شخصی موریتا نکات جالبی وجودارد. او در مدت زندگانی‌اش دوستان پرنفوذ بسیاری در سراسر دنیا علاوه بر کشور ژاپن داشت که نخست وزیر پیشین ژاپن و همچنین رئیس جمهور سابق ایالات متحده از جمله این افراد به شمار می‌روند.

در اواخر دهه 1990 ثروت او که بیش از 3/1 میلیارد دلار تخمین زده می شد سبب گشت تا مجله اقتصادی فوربس نام موریتا را در لیست ثروتمندترین‌های دنیا قرار دهد. همچنین او تنها غیر آمریکایی بود که مجله تایم به‌عنوان بزرگ‌ترین و موفق‌ترین مدیران و بازرگانان در لیست خود جای داد. او همچنین به سبب سیاست‌های اقتصادی و مهارت‌های مدیریتی که از خود به‌نمایش گذاشت، از سوی مجامع علمی مختلف ژاپن، انگلستان و ایالات متحده نشان یادبود و لیاقت دریافت کرد.

دیگر اینکه به سبب مشغله فراوان کاری در دوران جوانی موریتا، پس از سن 50 سالگی تازه به یادگیری ورزش‌های اسکی، تنیس و همچنین غواصی روی آورد که این امر در نوع خود بی نظیر است. اشتغال یک‌باره او به این ورزش‌ها موجب گردید تا در سال 1993 هنگامی که مشغول بازی تنیس بود، دچار حمله قلبی شود و مابقی عمر را بر روی صندلی چرخ دار سپری نماید. یک‌سال بعد یعنی در سال 1994 از سمت خود در کمپانی سونی استعفا داد و نوریو اوگا را جانشین خود ساخت.

سرانجام موریتا در سوم اکتبر 1999 در سن 78 سالگی بر اثر بیماری ذات الریه جان سپرد و تمامی اموال و دارایی خود را برای همسر و دو پسر و تنها دخترش به ارث گذاشت.

هم‌اکنون امپراطوری عظیم سونی با فروش سالانه بیش از 33 میلیارد دلار، در جایگاه قدرتمندترین بازار صوتی و تصویری قرار دارد.

 منبع: http://forum.p30world.com/archive/index.php/t-120722.html

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۶
شهروز صبوری